رویای حقیقی پارت2۴
تهیونگ بهم نگا کرد و گفت
-هه جونگ نگام کن
آروم سرمو آوردم بالا که و تو چشاش نگاه کردم نگاهمون تو هم قفل شد
-تو به من اعتماد داری ؟
+........
-داری یا نه ؟
+اره بهت اعتماد دارم
- پس نگران نباش قول میدم زود حل بشه
و موهامو نوازش کرد و رفت
+تهیوتگ
-جانم
+ممنون که درکم میکنی و نمیزاری اذیت بشم
و اون یه لبخند مستطیلی نشونم داد و گفت
-شب بخیر هه جونگم
اون رفت و منم رفتم سمت بیمارستان تو حیاط بودم که یکی لباسمو کشید برگشتم سمتش و دیدم یوگیومه
√به به چشمم روشن میبینم دارن شمارو با میم مالکیت صدا میزنن خانم پارک
-عه یوگیوم تویی ترسیدم
√ نترس من ترس ندارم
√این پسره کی بود؟
+ببینم از کی تاحالا جنابعالی واسه ما بزرگ شدی ؟برو بچه برو به درس مشقت برس نابغه
√باش حالا من بچم دیگه از فردا که به دیگه جان شیفت واینسادم پیچوندناتم به دکتر کیم گفتم حالت جا میاد
+ببخشید غلط کردم
√اینارپ باید به رییس بیمارستان بگی
+اوپا گ.ه خوردم ببخشید
√لوس نشو هه جونگ بیا برو به کارت برس دیگه خسته شدم از بس بس بجای تو کار کردم 😑
( فردا صبح)
خب امشبم هر طوری بود گذشت کلی خسته شدم البته کلی هم با یوگیوم خندیدیم دیشب باز بجای اون سونجون تنبل تر از شیفت بود
راهی خونه شدم تو راه همش دل شوره داشتم مدادم میخواستم برم سمت کمپانی گوشی برداشتم که به ته زنگ بزنم که خودش زنگ زد
-ه.. هه جونگ
........
پایان
خب لایک کامنت فراوان فراموش نشه
-هه جونگ نگام کن
آروم سرمو آوردم بالا که و تو چشاش نگاه کردم نگاهمون تو هم قفل شد
-تو به من اعتماد داری ؟
+........
-داری یا نه ؟
+اره بهت اعتماد دارم
- پس نگران نباش قول میدم زود حل بشه
و موهامو نوازش کرد و رفت
+تهیوتگ
-جانم
+ممنون که درکم میکنی و نمیزاری اذیت بشم
و اون یه لبخند مستطیلی نشونم داد و گفت
-شب بخیر هه جونگم
اون رفت و منم رفتم سمت بیمارستان تو حیاط بودم که یکی لباسمو کشید برگشتم سمتش و دیدم یوگیومه
√به به چشمم روشن میبینم دارن شمارو با میم مالکیت صدا میزنن خانم پارک
-عه یوگیوم تویی ترسیدم
√ نترس من ترس ندارم
√این پسره کی بود؟
+ببینم از کی تاحالا جنابعالی واسه ما بزرگ شدی ؟برو بچه برو به درس مشقت برس نابغه
√باش حالا من بچم دیگه از فردا که به دیگه جان شیفت واینسادم پیچوندناتم به دکتر کیم گفتم حالت جا میاد
+ببخشید غلط کردم
√اینارپ باید به رییس بیمارستان بگی
+اوپا گ.ه خوردم ببخشید
√لوس نشو هه جونگ بیا برو به کارت برس دیگه خسته شدم از بس بس بجای تو کار کردم 😑
( فردا صبح)
خب امشبم هر طوری بود گذشت کلی خسته شدم البته کلی هم با یوگیوم خندیدیم دیشب باز بجای اون سونجون تنبل تر از شیفت بود
راهی خونه شدم تو راه همش دل شوره داشتم مدادم میخواستم برم سمت کمپانی گوشی برداشتم که به ته زنگ بزنم که خودش زنگ زد
-ه.. هه جونگ
........
پایان
خب لایک کامنت فراوان فراموش نشه
۲۲.۵k
۲۲ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.