ماجرای منو و دوستام تو اتاق فرار😂💔
ماجرای منو و دوستام تو اتاق فرار😂💔
رفتیم با دوستام اتاق فرار بعد اولا کلی جیغ زدم بعد جوری از ترس فکم میلرزید بعد گریه میکردم ولی من این عادتو دارم که بعد از چند دقیقه اون ورژن شجاعم میاد جلو بعد از دو مرحله خودم افتادم جلوی گروه با دو تا دیگه از دوستام بعد اون سه تای دیگه پشت من بودن بعد من توی راهرو یکی پشت سرمون بود وقتی بچه ها یلحظه ساکت شدن احساس کردم یچیزی پشت سرم راه میره بعد برگشتم لامپ روشن خاموش شد دیدم یکیشون پشت سرمه بعد جوری تو تاریکی بهش زل زدم گفتم بیای نزدیک میزنمتا بعد آره و آخرین معما رو من حل کردم دویدیم بیرون
خیلی حال داد دلم میخواد باز برم
رفتیم با دوستام اتاق فرار بعد اولا کلی جیغ زدم بعد جوری از ترس فکم میلرزید بعد گریه میکردم ولی من این عادتو دارم که بعد از چند دقیقه اون ورژن شجاعم میاد جلو بعد از دو مرحله خودم افتادم جلوی گروه با دو تا دیگه از دوستام بعد اون سه تای دیگه پشت من بودن بعد من توی راهرو یکی پشت سرمون بود وقتی بچه ها یلحظه ساکت شدن احساس کردم یچیزی پشت سرم راه میره بعد برگشتم لامپ روشن خاموش شد دیدم یکیشون پشت سرمه بعد جوری تو تاریکی بهش زل زدم گفتم بیای نزدیک میزنمتا بعد آره و آخرین معما رو من حل کردم دویدیم بیرون
خیلی حال داد دلم میخواد باز برم
۲.۱k
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.