وقتی عموی ناتنینت.....
وقتی عموی ناتنینت.....
برش زمان
بابام با یه پسر خوشتیب و کراش امد دهنم باز موند ( بدرک)
رفتم جلو باهاش سلام کردم
از ویو کوک
آمدم خونه بردارم بعد 14 سال کره رو دیدم
رفتیم خونش که یه فرشته آمد باهام سلام کرد گفت سلام عمو جان
گفتم سلام تو ات هستی مکه نه
گفت بله ات هستم دختر بردارتون 🙂( شیطان میگه همین الان ینی شوهر داره ولی گناه دارید😂)
رفتیم نشستیم بعد چند ساعت تلفن هیون زنگ خورد
رفت جواب داد گفت باش باشه نترس باش
آمد گفتم چیزی شده
گفت راستش برا خواهر و شوهر خواهر سوگی مشکلی پیش آمده باید منو سوگی ( سوگی مامان اته😐)باید بریم بوسان
گفتم باشه من میرم تو دست پاتون نباشم ( اوخیییی)
گفت نهههه تو باید مراقب ات باشی تا ما بیاییم
خب
خمارییی😐
شرایط پارت بعد
50 لایک 🥺
50 کامنت 🥺
#عموی_ناتنی_من
#وانشات
#غمگین
#دراک
#رمان
#فیک
#عاشقانه
#کوک
#ات
#جئون
#ادیمت_بدبخت
برش زمان
بابام با یه پسر خوشتیب و کراش امد دهنم باز موند ( بدرک)
رفتم جلو باهاش سلام کردم
از ویو کوک
آمدم خونه بردارم بعد 14 سال کره رو دیدم
رفتیم خونش که یه فرشته آمد باهام سلام کرد گفت سلام عمو جان
گفتم سلام تو ات هستی مکه نه
گفت بله ات هستم دختر بردارتون 🙂( شیطان میگه همین الان ینی شوهر داره ولی گناه دارید😂)
رفتیم نشستیم بعد چند ساعت تلفن هیون زنگ خورد
رفت جواب داد گفت باش باشه نترس باش
آمد گفتم چیزی شده
گفت راستش برا خواهر و شوهر خواهر سوگی مشکلی پیش آمده باید منو سوگی ( سوگی مامان اته😐)باید بریم بوسان
گفتم باشه من میرم تو دست پاتون نباشم ( اوخیییی)
گفت نهههه تو باید مراقب ات باشی تا ما بیاییم
خب
خمارییی😐
شرایط پارت بعد
50 لایک 🥺
50 کامنت 🥺
#عموی_ناتنی_من
#وانشات
#غمگین
#دراک
#رمان
#فیک
#عاشقانه
#کوک
#ات
#جئون
#ادیمت_بدبخت
۵۵.۵k
۲۷ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.