part34(psycho lover) last part
((بابتحذفکردنپارتقبل ساری امامیخوامزودتمومشکنم))
از زبان ا/ت
امروز قرار بود برگردم کره کلی ذوق و شوق داشتم
لباسامو پوشیدم و موهامو حالت دادم رفتم بالاسر کارینا و محکم تکونش می دادم
متاسفانه همیشه خوابش سنگین بود همینم کارمو سخت میکرد
با صدای بلند درگوشش داد می زدم اما جوابی نشنیدم
هوووف خدا رفتم پایین یه پارچ آب یخ آوردم و رفتم توی اتاق و روی سر کارینا خالیش کردم که یهو مثل برق گرفته ها بلند شد
وقتی بیدارش کنی براش مهم نیست کی باشی خشمش رو سرت خالی می کنه
داد زد و گفت: کدوم خرییی این کارو کرد؟؟؟؟
منم زدم زیر خنده و گفتم: دور از خر
بعد یادم افتاد گل به خودی زدم (مشنگه دیگه😂)
حتی کارینا هم که عصبی بود به سوتی من خندید
(بعد از صبحانه)
کارینا هم آماده بود سوار ماشین شدیم و رفتیم فرودگاه جیمین همراهمون بود ولی جیهوپ بخاطر یه سری کارایی که داشت نتونست بیاد
سوار هواپیما شدیم و منم طبق معمول خوابیدم(همین الان بیدارشدی که😶)
بلاخره رسیدیم...
توی فرودگاه همش چشمام می چرخید که شاید جونگ کوک رو ببینم
تا اینکه از دور دیدمش که با سرعت به سمتمون می دویید همین که اومد نزدیک تر میدونستم قرارع توی بغلش خفه شم ولی منم همزمان به سمت اون می دوییدم و بلاخره همینکه بهش رسیدم محکم پریدم بغلش که روی زانوهاش نشست و دستشو رو نوازش وار روی موهام می کشید
بوی تنش رو وارد ریه هام می کردم...
ازش جدا شدم که گفت: چشمام درست میبینن یا ا/ت واقعا جلومه؟
خندیدم و گونشو بوسیدم و گفت: خانم جئون این الان جواب مثبته؟
خندیدم دوباره گونشو بوسیدمو گفتم: اوهوم...مثبته
که گفت: هی هی هی همه عشقتو اینجا تموم نکن شب باهات کار دارم
اومدم نظرشو عوض کنم
گفتم: شب من خوابم
گفت: قبل از خواب
گفتم: قبل از اینکه شب بشه میخوام بخوابم
گفت: منم قبل از شب کارمو انجام میدم
آب دهنمو قورت دادم که خندید و گفت: نترس بهت سخت نمیگیرم
گفتم: خو حالا فکر کنم جیمین و کارینا دارن نگاه می کنن
نوک دماغم رو گرفت و گفت: عیبی نداره
بلند شدیم از روی زمین و رفتیم سمت کارینا و جیمین
برای ساختن یه زندگی جدید با جونگ کوک خیلی ذوق داشتم
جونگ کوکا... میخوام نقش اول زندگیم ...
تو باشی ...
فصل دوم داره
از زبان ا/ت
امروز قرار بود برگردم کره کلی ذوق و شوق داشتم
لباسامو پوشیدم و موهامو حالت دادم رفتم بالاسر کارینا و محکم تکونش می دادم
متاسفانه همیشه خوابش سنگین بود همینم کارمو سخت میکرد
با صدای بلند درگوشش داد می زدم اما جوابی نشنیدم
هوووف خدا رفتم پایین یه پارچ آب یخ آوردم و رفتم توی اتاق و روی سر کارینا خالیش کردم که یهو مثل برق گرفته ها بلند شد
وقتی بیدارش کنی براش مهم نیست کی باشی خشمش رو سرت خالی می کنه
داد زد و گفت: کدوم خرییی این کارو کرد؟؟؟؟
منم زدم زیر خنده و گفتم: دور از خر
بعد یادم افتاد گل به خودی زدم (مشنگه دیگه😂)
حتی کارینا هم که عصبی بود به سوتی من خندید
(بعد از صبحانه)
کارینا هم آماده بود سوار ماشین شدیم و رفتیم فرودگاه جیمین همراهمون بود ولی جیهوپ بخاطر یه سری کارایی که داشت نتونست بیاد
سوار هواپیما شدیم و منم طبق معمول خوابیدم(همین الان بیدارشدی که😶)
بلاخره رسیدیم...
توی فرودگاه همش چشمام می چرخید که شاید جونگ کوک رو ببینم
تا اینکه از دور دیدمش که با سرعت به سمتمون می دویید همین که اومد نزدیک تر میدونستم قرارع توی بغلش خفه شم ولی منم همزمان به سمت اون می دوییدم و بلاخره همینکه بهش رسیدم محکم پریدم بغلش که روی زانوهاش نشست و دستشو رو نوازش وار روی موهام می کشید
بوی تنش رو وارد ریه هام می کردم...
ازش جدا شدم که گفت: چشمام درست میبینن یا ا/ت واقعا جلومه؟
خندیدم و گونشو بوسیدم و گفت: خانم جئون این الان جواب مثبته؟
خندیدم دوباره گونشو بوسیدمو گفتم: اوهوم...مثبته
که گفت: هی هی هی همه عشقتو اینجا تموم نکن شب باهات کار دارم
اومدم نظرشو عوض کنم
گفتم: شب من خوابم
گفت: قبل از خواب
گفتم: قبل از اینکه شب بشه میخوام بخوابم
گفت: منم قبل از شب کارمو انجام میدم
آب دهنمو قورت دادم که خندید و گفت: نترس بهت سخت نمیگیرم
گفتم: خو حالا فکر کنم جیمین و کارینا دارن نگاه می کنن
نوک دماغم رو گرفت و گفت: عیبی نداره
بلند شدیم از روی زمین و رفتیم سمت کارینا و جیمین
برای ساختن یه زندگی جدید با جونگ کوک خیلی ذوق داشتم
جونگ کوکا... میخوام نقش اول زندگیم ...
تو باشی ...
فصل دوم داره
۵۷.۰k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.