گریستم خود باران نشست و حسرت خورد

گریستم خودِ باران نشَست و حسـرت خورد
کـه طعنه میـزنـم امشَـب به هَرچـه باران ها

#شاهین_پورعلی_اکبر
دیدگاه ها (۱)

بیا قرار بگذاریم هر چند شنبه در خوابیخیالیجایی...یک دل سیر ه...

یعنی تو هم باران را میبینی و انقدر بیخیالی؟ دلت می آید کنارم...

مَـن هر کُجای این شَهر ، رفتم که او ببینمای دل کُجای کــاری ...

⏤͟͟͞͞▣ Between ashes and light ⏤͟͟͞͞▣part ۲ با صدایی لرزان...

پارت ۲ فیک قانون سایه هاباران داخل کوچه باریک‌تر شده بود. سا...

@Sharon_star در کوچه‌های خاکستری مارسی، میان دیوارهای فرسوده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط