Love game"part²⁶"
Love game"part²⁶"
^کوک^:Clara
^جونم^:kook
^....^:Clara
^...عزیزم؟چیزی شده؟^:kook
^تو الان دنبال یه مافیایی نه؟^:Clara
^اوم... آره... چرا میپرسی؟^:kook
^لی هنریک... دنبال لی هنریکی درسته؟^:Clara
^آره.... تو اسمشو از کجا میدونی؟^:kook
^ماجرا سوختن مامان بابام که..... که کار عموم بود.... عموی من هنریکه^:Clara
^چی؟^:kook
^لی هنریک عموی منه.... همونی که دنبالشی^:Clara
^خب... الا...^:kook
^میخوام بهت اطلاعات بدم..^:Clara
^چی؟^:kook
^میخوام درباره هنریک بهت اطلاعات بدم^:Clara
^.... چرا اینکارو میکنی؟..^:kook
^چون.... میخوام انتقام بگیرم... اون عوضی باید تقاص بلاهایی که سرم آوردو پس بده و... چون دوست دارم^:Clara
^.... باشه... ولی کلارا^:kook
^؟؟^:Clara
^ستاره مرگ.... واقعیه؟^:kook
^چی؟^:Clara
^اگه واقعی باشه.... اون متوجه برنامه های ما میشه.... اینطوری فایده نداره^:kook
^خ....خب... تو نگران اون نباش.... من حواسم هست تا کسی چیزی نفهمه^:Clara
^... باشه... ازت ممنونم... جبران میکنم^:kook
^نیازی نیست.... من اینکارو فقط برای اینکه دوست دارم انجام میدم.... دلم نمیخواد فکر کنی بهم بدهکاری^:Clara
به دختر نزدیک میشود.... دستش را پشت گردن کلارا میبرد و به چشمانش خیره میشود.... به لبهانش چشم میدوزد و آهسته بوسهای بر روی لب های خوشرنگ دختر میکارد......
بعد از مدتی از هم جدا میشوند و به چشمان هم نگاه میکنند
^....تورو با یه دنیا عوض نمیکنم^:kook
^من نباید اینو بگم؟^:Clara
_____
سعی کردم تو این پارت از کلمات ساده تر استفاده کنم
^کوک^:Clara
^جونم^:kook
^....^:Clara
^...عزیزم؟چیزی شده؟^:kook
^تو الان دنبال یه مافیایی نه؟^:Clara
^اوم... آره... چرا میپرسی؟^:kook
^لی هنریک... دنبال لی هنریکی درسته؟^:Clara
^آره.... تو اسمشو از کجا میدونی؟^:kook
^ماجرا سوختن مامان بابام که..... که کار عموم بود.... عموی من هنریکه^:Clara
^چی؟^:kook
^لی هنریک عموی منه.... همونی که دنبالشی^:Clara
^خب... الا...^:kook
^میخوام بهت اطلاعات بدم..^:Clara
^چی؟^:kook
^میخوام درباره هنریک بهت اطلاعات بدم^:Clara
^.... چرا اینکارو میکنی؟..^:kook
^چون.... میخوام انتقام بگیرم... اون عوضی باید تقاص بلاهایی که سرم آوردو پس بده و... چون دوست دارم^:Clara
^.... باشه... ولی کلارا^:kook
^؟؟^:Clara
^ستاره مرگ.... واقعیه؟^:kook
^چی؟^:Clara
^اگه واقعی باشه.... اون متوجه برنامه های ما میشه.... اینطوری فایده نداره^:kook
^خ....خب... تو نگران اون نباش.... من حواسم هست تا کسی چیزی نفهمه^:Clara
^... باشه... ازت ممنونم... جبران میکنم^:kook
^نیازی نیست.... من اینکارو فقط برای اینکه دوست دارم انجام میدم.... دلم نمیخواد فکر کنی بهم بدهکاری^:Clara
به دختر نزدیک میشود.... دستش را پشت گردن کلارا میبرد و به چشمانش خیره میشود.... به لبهانش چشم میدوزد و آهسته بوسهای بر روی لب های خوشرنگ دختر میکارد......
بعد از مدتی از هم جدا میشوند و به چشمان هم نگاه میکنند
^....تورو با یه دنیا عوض نمیکنم^:kook
^من نباید اینو بگم؟^:Clara
_____
سعی کردم تو این پارت از کلمات ساده تر استفاده کنم
۸۳۱
۰۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.