𝗣𝗮𝗿𝘁⁵⁸
𝗣𝗮𝗿𝘁⁵⁸
𝗙𝗮𝗸𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝗬𝗮𝘀
𝘀𝗲𝗰𝗼𝗻𝗱 𝗰𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿
باید توی اتاقِ شوهرِ سابق م، برادرزاده اش رو راضی میکردم؟ قبل از اینکه به این افکار پروبال بدم، با چیزی که به ذهنم رسید معطل نکردم و سریع لیوان روی پاتختی رو برداشتم و کوبیدم لبه ی تخت.
نگاهش حرکاتم رو دنبال کرد و همین که لبه ی تیز شیشه رو میون دستم گرفتم یکه خورده ابرویی بالا انداخت.
شیشه رو مقابش گرفتم..
میلرزیدم ولی با عصبانیت گفتم:
ا/ت: اگه...اگه بهم دست بزنی اول تو رو میکُشم بعدم خودمو.
با تعجبِ بیشتری ابروهاش بالا پریدن.
قدمی که جلو اومد منم از روی تخت عقب رفتم و با صدای بلند تر و گرفته گفتم:
ا/ت: میزنم تهیونگ....دیگه جونی واسه مقابله ندارم، دیگه هیچی برام مهم نیست، همین جا میکشمت،رگِ خودمو بعدش میزنم.
دستش رو به سمتم دراز کرد.
تهیونگ: بده من اونو.
جیغ زدم.
ا/ت: گورتو گم کن.
تهیونگ: باشه، باشه میرم، اول اونو بده به من...
ا/ت: تو....تو چه جور کثافتی هستی،چه جور آدمی هستی که نمیخوای دست از سرم برداری، ازت شکایت میکنم، به همه میگم تو یه عوضی بودی که ازم سو استفاده کردی. به همه میگم تو باعث مرگ جین شدی، تو براش فیلم فرستادی، بهش گفتی من یه بچه نامشروع سقط کردم،، تو شبِ عروسیمون دیوونه ش کردی تا نفهمه چطوری رانندگی میکنه...
تهیونگ: ا/ت....عزیزم اونو بده به من..
ا/ت: من...من بعد اینکه بهوش اومدم اولین کاری که کردم اون فیلم و عکسا رو از تو گوشیِ جین پاک کردم تا کسی نفهمه...نفهمن منو تو چه جونورایی بودیم و باهاش چیکار کردیم.
قدم دیگه ای با تردید جلو اومد و آروم تر گفت:
تهیونگ: عزیزم اونو بده من.
اشک میریختم و هر چی توی دلم بود رو بیرون ریختم.
ا/ت: هر بار که تو صورتِ همونی نگاه میکردم میمُردم...
هق زدم:
ا/ت: منم با جین می مُردم..
تهیونگ: بسه، بسه این حرفا... جین با مرگ طبیعی مُرد.
جیغ زدم:
ا/ت: نه...با مرگ طبیعی نمُرد، تو اونو کُشتی، اگه اونارو براش نمیفرستادی، اون الان زنده بود، تو اونو عصبانی کردی، بهش گفتی یه زنِ خرابه و دست خورده گرفته، بهش گفتی من سرش کلاه گذاشتم، تو همه اینارو براش نوشته بودی، اما نگفتی اون عوضی که من باهاش بودم خودت بودی، خودِ تو که من بازم از ترس تو نذاشتم کسی بفهمه با خودمو شوهرم چیکار کردی، تو دادگاه....
با گریه شدید تری هق زدم:
ا/ت: تو دادگاه الکی گفتم، هیجانِ شب ازدواجمون داشت سرعتش بالا بود...
تهیونگ: هر کی یه جوری میمیره ا/ت، سرنوشت جین این بود که اینجوری بمیره.
ا/ت: تو کُشتیش.
ادامه کامنت
پارت ۵۷ پاک شده پی وی بگید بفرستم
•پارت پنجاه و هشتم•
•یاس•
شرایط:۳۵لایک
فالو کردن نویسنده:)
𝗙𝗮𝗸𝗲 𝗻𝗮𝗺𝗲: 𝗬𝗮𝘀
𝘀𝗲𝗰𝗼𝗻𝗱 𝗰𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿
باید توی اتاقِ شوهرِ سابق م، برادرزاده اش رو راضی میکردم؟ قبل از اینکه به این افکار پروبال بدم، با چیزی که به ذهنم رسید معطل نکردم و سریع لیوان روی پاتختی رو برداشتم و کوبیدم لبه ی تخت.
نگاهش حرکاتم رو دنبال کرد و همین که لبه ی تیز شیشه رو میون دستم گرفتم یکه خورده ابرویی بالا انداخت.
شیشه رو مقابش گرفتم..
میلرزیدم ولی با عصبانیت گفتم:
ا/ت: اگه...اگه بهم دست بزنی اول تو رو میکُشم بعدم خودمو.
با تعجبِ بیشتری ابروهاش بالا پریدن.
قدمی که جلو اومد منم از روی تخت عقب رفتم و با صدای بلند تر و گرفته گفتم:
ا/ت: میزنم تهیونگ....دیگه جونی واسه مقابله ندارم، دیگه هیچی برام مهم نیست، همین جا میکشمت،رگِ خودمو بعدش میزنم.
دستش رو به سمتم دراز کرد.
تهیونگ: بده من اونو.
جیغ زدم.
ا/ت: گورتو گم کن.
تهیونگ: باشه، باشه میرم، اول اونو بده به من...
ا/ت: تو....تو چه جور کثافتی هستی،چه جور آدمی هستی که نمیخوای دست از سرم برداری، ازت شکایت میکنم، به همه میگم تو یه عوضی بودی که ازم سو استفاده کردی. به همه میگم تو باعث مرگ جین شدی، تو براش فیلم فرستادی، بهش گفتی من یه بچه نامشروع سقط کردم،، تو شبِ عروسیمون دیوونه ش کردی تا نفهمه چطوری رانندگی میکنه...
تهیونگ: ا/ت....عزیزم اونو بده به من..
ا/ت: من...من بعد اینکه بهوش اومدم اولین کاری که کردم اون فیلم و عکسا رو از تو گوشیِ جین پاک کردم تا کسی نفهمه...نفهمن منو تو چه جونورایی بودیم و باهاش چیکار کردیم.
قدم دیگه ای با تردید جلو اومد و آروم تر گفت:
تهیونگ: عزیزم اونو بده من.
اشک میریختم و هر چی توی دلم بود رو بیرون ریختم.
ا/ت: هر بار که تو صورتِ همونی نگاه میکردم میمُردم...
هق زدم:
ا/ت: منم با جین می مُردم..
تهیونگ: بسه، بسه این حرفا... جین با مرگ طبیعی مُرد.
جیغ زدم:
ا/ت: نه...با مرگ طبیعی نمُرد، تو اونو کُشتی، اگه اونارو براش نمیفرستادی، اون الان زنده بود، تو اونو عصبانی کردی، بهش گفتی یه زنِ خرابه و دست خورده گرفته، بهش گفتی من سرش کلاه گذاشتم، تو همه اینارو براش نوشته بودی، اما نگفتی اون عوضی که من باهاش بودم خودت بودی، خودِ تو که من بازم از ترس تو نذاشتم کسی بفهمه با خودمو شوهرم چیکار کردی، تو دادگاه....
با گریه شدید تری هق زدم:
ا/ت: تو دادگاه الکی گفتم، هیجانِ شب ازدواجمون داشت سرعتش بالا بود...
تهیونگ: هر کی یه جوری میمیره ا/ت، سرنوشت جین این بود که اینجوری بمیره.
ا/ت: تو کُشتیش.
ادامه کامنت
پارت ۵۷ پاک شده پی وی بگید بفرستم
•پارت پنجاه و هشتم•
•یاس•
شرایط:۳۵لایک
فالو کردن نویسنده:)
۱۲.۰k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.