قسمت پنجم
#قسمت_پنجم
#تمهیدات_فراماسونری_برای_تشکیل_حکومت_جهانی_شیطانی
با توجه به مطالب فوق، می توان دریافت که عده ای از بنی اسراییل که شیطان بر افکارشان مسلط بود، در طول تاریخ به تحریف گسترده ی انجیل ها دست زده اند و بیش از همه، تلاش خود را بر انجیل یوحنا متمرکز کرده اند؛ تا جایی که بسیاری از محققین مسیحی نیز خود به این دستکاری ها اذعان دارند. از آن جا که اولین شیطنت ها در جهت تحریف شریعت حضرت موسی (ع)، از زمان وفات آن حضرت و یا حتی در زمان حیات ایشان (همانند قضیه ی گوساله ی سامری) به دست پیروان تعالیم ماسونی – کابالایی شکل گرفت،(233) به نظر می رسد که تحریف تورات و انجیل ها (به خصوص انجیل یوحنا) نیز به دست پیروان همین فرقه صورت گرفته است.
یهودیان کابالیست (شکل دهندگان تعالیم ماسونی کابالا)، که فراگیری تعالیم شیطانی و سحر و جادوگری را اختیار کردند، از همان ابتدا در فکر تأسیس یک حکومت شیطانی بودند؛ برای این منظور، آن ها با دستکاری های وسیع در تورات در ابتدا و سپس انجیل ها (به خصوص انجیل یوحنا) در طول تاریخ، فعالیت هایی را که قصد داشتند برای ساختن یک کشور اسراییلی بی دین انجام دهند، به صورت آیات تحریف شده در کتب مقدس مذکور، گنجاندند. فراماسون ها که وارث خلف کابالیست ها بودند، از میراث شوم و شیطانی که کابالیست ها برایشان به ارمغان گذاشته بودند، نهایت استفاده را کرده و از آن ها در جهت رسیدن به اهداف آخرالزمانی خود بهره بردند؛ بدین ترتیب، آن ها از تحریفات انجیل های مختلف، به خصوص انجیل ضعیف یوحنا استفاده کرده، و با استفاده از مکاشفات یوحنا تلاش کردند تا مسیحیان را بفریبند و آن ها را با خود همراه کنند.
امروزه فراماسونرها، با تبلیغ نبرد کذایی آرماگدون تلاش دارند تا مردم آمریکا و اسراییل و دیگر نقاط جهان را با خود همراه کنند و به آن ها بقبولانند که قبل از بازگشت مسیح (ع)، باید اسراییل وجود داشته باشد و معبد سلیمان ساخته شود. با این حربه، آن ها سعی می کنند تا با تلاش اوانجلیکال ها و یهودیان صهیونیست، به هدف خود برسند و بعد از ساخت معبد سلیمان و تشکیل حکومت جهانی شیطانی، مسأله ی بازگشت مسیح را به فراموشی سپارند.
نکته ی مهم در مورد اوانجلیکال ها، این که عده ی زیادی از آن ها واقعاً فریب خورده اند و به این مسأله اعتقاد پیدا کرده اند که مسیح (ع) با همان شرایطی که در مکاشفات یوحنا ذکر شده است، باز می گردد، ولی سردمداران اوانجلیکال ها که بسیاری از آن ها با فراماسونری واضحاً ارتباط دارند، با فریب به آنها القا کرده اند که برای ظهور مسیح (ع) باید اسرائیل نیل تا فرات تشکیل شود و ...
بدین ترتیب می توان گفت که اکثر جمعیت اوانجلیکال ها فریب خورده اند و مقصر اصلی در این مسایل، رهبران مذهبی آن ها هستند که به دلیل ارتباط قوی با فراماسونری،(234) در لباس مذهب به جنگ با خدا برخاسته اند و عده ی زیادی را با فریبکاری، با خود همراه ساخته اند. این فریبکاری تا بدان حد فراگیر شده است که امروزه جهانگردان و توریستهای بی شماری از دشت آرماگدون دیدن می کنند(235) که این مطلب نشان دهنده ی توفیق این سیاست در آمریکا و اسراییل می باشد.
لازم به ذکر است که ترویج مسیحیت نوانجیلی در ایران و کشورهای دیگر نیز دسیسه ای است که فراماسونرها برای تبلیغ آرماگدون و آماده سازی افکار عمومی برای این جنگ، از آن استفاده می کنند تا به خیال خام خود در این جنگ، آخرین بارقه های امید مسلمانان و سایر خداپرستان آزاده را خاموش نمایند.
نکته ی عجیب در مورد جنگ کذایی آرماگدون این که، این جنگ از سوی بهاییان نیز مورد توجه واقع شده است. این فرقه ی ضاله که ارتباط آن با شبکه ی جهانی فراماسونری در بخش های قبلی این مقاله اثبات شد، نبردی را که در سال 1918 (نزدیک پایان جنگ جهانی اول)، در سرزمین « مجدو » واقع در فلسطین اشغالی بین ارتش بریتانیا و امپراطوری عثمانی روی داد و به پیروزی بریتانیا انجامید را جنگ معروف آرماگدون می دانند و آن را تقدیس می کنند؛ چرا که این نبرد موجب شد تا دست عثمانیان از عبدالبها (یکی از رهبران بهاییت) کوتاه شود و وی بتواند از مجازات اعدامی که برایش در نظر گرفته شده بود، بگریزد.(236)
#تمهیدات_فراماسونری_برای_تشکیل_حکومت_جهانی_شیطانی
با توجه به مطالب فوق، می توان دریافت که عده ای از بنی اسراییل که شیطان بر افکارشان مسلط بود، در طول تاریخ به تحریف گسترده ی انجیل ها دست زده اند و بیش از همه، تلاش خود را بر انجیل یوحنا متمرکز کرده اند؛ تا جایی که بسیاری از محققین مسیحی نیز خود به این دستکاری ها اذعان دارند. از آن جا که اولین شیطنت ها در جهت تحریف شریعت حضرت موسی (ع)، از زمان وفات آن حضرت و یا حتی در زمان حیات ایشان (همانند قضیه ی گوساله ی سامری) به دست پیروان تعالیم ماسونی – کابالایی شکل گرفت،(233) به نظر می رسد که تحریف تورات و انجیل ها (به خصوص انجیل یوحنا) نیز به دست پیروان همین فرقه صورت گرفته است.
یهودیان کابالیست (شکل دهندگان تعالیم ماسونی کابالا)، که فراگیری تعالیم شیطانی و سحر و جادوگری را اختیار کردند، از همان ابتدا در فکر تأسیس یک حکومت شیطانی بودند؛ برای این منظور، آن ها با دستکاری های وسیع در تورات در ابتدا و سپس انجیل ها (به خصوص انجیل یوحنا) در طول تاریخ، فعالیت هایی را که قصد داشتند برای ساختن یک کشور اسراییلی بی دین انجام دهند، به صورت آیات تحریف شده در کتب مقدس مذکور، گنجاندند. فراماسون ها که وارث خلف کابالیست ها بودند، از میراث شوم و شیطانی که کابالیست ها برایشان به ارمغان گذاشته بودند، نهایت استفاده را کرده و از آن ها در جهت رسیدن به اهداف آخرالزمانی خود بهره بردند؛ بدین ترتیب، آن ها از تحریفات انجیل های مختلف، به خصوص انجیل ضعیف یوحنا استفاده کرده، و با استفاده از مکاشفات یوحنا تلاش کردند تا مسیحیان را بفریبند و آن ها را با خود همراه کنند.
امروزه فراماسونرها، با تبلیغ نبرد کذایی آرماگدون تلاش دارند تا مردم آمریکا و اسراییل و دیگر نقاط جهان را با خود همراه کنند و به آن ها بقبولانند که قبل از بازگشت مسیح (ع)، باید اسراییل وجود داشته باشد و معبد سلیمان ساخته شود. با این حربه، آن ها سعی می کنند تا با تلاش اوانجلیکال ها و یهودیان صهیونیست، به هدف خود برسند و بعد از ساخت معبد سلیمان و تشکیل حکومت جهانی شیطانی، مسأله ی بازگشت مسیح را به فراموشی سپارند.
نکته ی مهم در مورد اوانجلیکال ها، این که عده ی زیادی از آن ها واقعاً فریب خورده اند و به این مسأله اعتقاد پیدا کرده اند که مسیح (ع) با همان شرایطی که در مکاشفات یوحنا ذکر شده است، باز می گردد، ولی سردمداران اوانجلیکال ها که بسیاری از آن ها با فراماسونری واضحاً ارتباط دارند، با فریب به آنها القا کرده اند که برای ظهور مسیح (ع) باید اسرائیل نیل تا فرات تشکیل شود و ...
بدین ترتیب می توان گفت که اکثر جمعیت اوانجلیکال ها فریب خورده اند و مقصر اصلی در این مسایل، رهبران مذهبی آن ها هستند که به دلیل ارتباط قوی با فراماسونری،(234) در لباس مذهب به جنگ با خدا برخاسته اند و عده ی زیادی را با فریبکاری، با خود همراه ساخته اند. این فریبکاری تا بدان حد فراگیر شده است که امروزه جهانگردان و توریستهای بی شماری از دشت آرماگدون دیدن می کنند(235) که این مطلب نشان دهنده ی توفیق این سیاست در آمریکا و اسراییل می باشد.
لازم به ذکر است که ترویج مسیحیت نوانجیلی در ایران و کشورهای دیگر نیز دسیسه ای است که فراماسونرها برای تبلیغ آرماگدون و آماده سازی افکار عمومی برای این جنگ، از آن استفاده می کنند تا به خیال خام خود در این جنگ، آخرین بارقه های امید مسلمانان و سایر خداپرستان آزاده را خاموش نمایند.
نکته ی عجیب در مورد جنگ کذایی آرماگدون این که، این جنگ از سوی بهاییان نیز مورد توجه واقع شده است. این فرقه ی ضاله که ارتباط آن با شبکه ی جهانی فراماسونری در بخش های قبلی این مقاله اثبات شد، نبردی را که در سال 1918 (نزدیک پایان جنگ جهانی اول)، در سرزمین « مجدو » واقع در فلسطین اشغالی بین ارتش بریتانیا و امپراطوری عثمانی روی داد و به پیروزی بریتانیا انجامید را جنگ معروف آرماگدون می دانند و آن را تقدیس می کنند؛ چرا که این نبرد موجب شد تا دست عثمانیان از عبدالبها (یکی از رهبران بهاییت) کوتاه شود و وی بتواند از مجازات اعدامی که برایش در نظر گرفته شده بود، بگریزد.(236)
۳.۴k
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.