ببخشید یادم رفت ساعت هشت بزارمش
کیو : نه من مطمئن شدم این مواد میزنه
* پاشد رفت پیش هم اتاقی جدیدش *
* مثل گاو درو باز کرد اومد تو *
کیو : سلام هم وطن
هم اتاقیش : سلام ای گاو بیریتانیایی
کیو : ها چی...او اوکی گرفتم
* رفت بیرون درو درست باز کرد اومد *
کیو : خوبه
هم اتاقیش : اره
* خندیدن *
کیو : خب تو کی هستی * مثل کاراگاها *
هم اتاقیش : ثانا هستم * کاراگاهی *
* جفتشون زدن زیر خنده *
کیو : خاک...تو....سرت * ددحال جر خوردن از خنده *
ثانا : هم....همچنین * درحال جر خوردن از خنده *
* پاشد رفت پیش هم اتاقی جدیدش *
* مثل گاو درو باز کرد اومد تو *
کیو : سلام هم وطن
هم اتاقیش : سلام ای گاو بیریتانیایی
کیو : ها چی...او اوکی گرفتم
* رفت بیرون درو درست باز کرد اومد *
کیو : خوبه
هم اتاقیش : اره
* خندیدن *
کیو : خب تو کی هستی * مثل کاراگاها *
هم اتاقیش : ثانا هستم * کاراگاهی *
* جفتشون زدن زیر خنده *
کیو : خاک...تو....سرت * ددحال جر خوردن از خنده *
ثانا : هم....همچنین * درحال جر خوردن از خنده *
۲.۶k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.