part 96
#part_96
#فرار
شانس منه اصلا کجا موندن دوباره گفتم :
- تقصیر خودت بود میخواستی نترسونیم
پوزخندی زد و فاصلشو بازم کم کرد یا خدا تو حلقم بود داشت میرفت قشنگ گفت
- بهتره حواست به خودت باشه کوچولو من تا یه حدی گنجایش نگهداری از بچه هارو دارم اون روم بالا بیاد بد میشه ها....
پوزخند زدم کثافت من بچه ام ؟؟
- اهو بپا تا باد نبردتت بابا بزرگ ما که همش اون روی سگتو دیدیم بزار اون روی بعدیتم ببینم که چیه !؟
دیگه قشنگ داشت دود میکرد داشتم قالب تهی میکردم ولی خب سرتق تر از این حرفا بودم یهو با تمام وجودش داد زد و مشتشو فرود اورد تو کمد پشت سرم دقیقا کنار گوشم بود جیغ بلندی کشیدم که یهو صدای وحشتناک و عصبیش اومد
- نزار اون روم بیاد بالا نیکا نزار عملی نشونت بدم تو این خونه منم که دستور میدم نه کس دیگه ای هرکاریم دو ست داشته باشم میکنم حق نداری این بچه بازیاتو ادامه بدی
افتاددددد ؟؟؟
بغض کردم و نتونستم چیزی بگم داشت بهم زور میگفت ولی من چیکار میتونستم بکنم ؟کسیو داشتم پشتم باشه ؟؟
اشکام میخواستن بیان پایین ولی نمیزارم فک کنه ضعیفم با نفرت زل زدم تو چشماش و جفت دستامو گذاشتم روسینه ی سفتش و با تمام قدرتم هلش دادم بدونی که بتونم حرف بزنم یا از خودم دفاع کنم از اتاق رفتم بیرون و درم محکم کوبیدم بهم لعنت به همتون لعنت به هرچی مرده تو دنیا از همتون متنفرم اسم خودشونو گزاشتن مرد مثلا فقط زور میگن
رفتم تو اتاق دیانا و خودم صورتمو تمیز کردم خیلی بغض داشتم ولی حال و حوصله ی حموم نداشتم به محضی که رو تخت دیانا خوابیدم یه قطره اشکم چکید رو گونم با حرص پسش زدم و چشمامو محکم رو هم فشار دادم تو ذهنم تند تند با خودم مرور کردم احمق نباش دختر ااتن اون ککشم نگزیده که تو توی چه حالی هستی نزار موفق بشه غرورتو له کنه تو کاری نکردی کارتم بچگونه نبود فقط اروم باش لعنتی کم کم بغضم کم شد
#فرار
شانس منه اصلا کجا موندن دوباره گفتم :
- تقصیر خودت بود میخواستی نترسونیم
پوزخندی زد و فاصلشو بازم کم کرد یا خدا تو حلقم بود داشت میرفت قشنگ گفت
- بهتره حواست به خودت باشه کوچولو من تا یه حدی گنجایش نگهداری از بچه هارو دارم اون روم بالا بیاد بد میشه ها....
پوزخند زدم کثافت من بچه ام ؟؟
- اهو بپا تا باد نبردتت بابا بزرگ ما که همش اون روی سگتو دیدیم بزار اون روی بعدیتم ببینم که چیه !؟
دیگه قشنگ داشت دود میکرد داشتم قالب تهی میکردم ولی خب سرتق تر از این حرفا بودم یهو با تمام وجودش داد زد و مشتشو فرود اورد تو کمد پشت سرم دقیقا کنار گوشم بود جیغ بلندی کشیدم که یهو صدای وحشتناک و عصبیش اومد
- نزار اون روم بیاد بالا نیکا نزار عملی نشونت بدم تو این خونه منم که دستور میدم نه کس دیگه ای هرکاریم دو ست داشته باشم میکنم حق نداری این بچه بازیاتو ادامه بدی
افتاددددد ؟؟؟
بغض کردم و نتونستم چیزی بگم داشت بهم زور میگفت ولی من چیکار میتونستم بکنم ؟کسیو داشتم پشتم باشه ؟؟
اشکام میخواستن بیان پایین ولی نمیزارم فک کنه ضعیفم با نفرت زل زدم تو چشماش و جفت دستامو گذاشتم روسینه ی سفتش و با تمام قدرتم هلش دادم بدونی که بتونم حرف بزنم یا از خودم دفاع کنم از اتاق رفتم بیرون و درم محکم کوبیدم بهم لعنت به همتون لعنت به هرچی مرده تو دنیا از همتون متنفرم اسم خودشونو گزاشتن مرد مثلا فقط زور میگن
رفتم تو اتاق دیانا و خودم صورتمو تمیز کردم خیلی بغض داشتم ولی حال و حوصله ی حموم نداشتم به محضی که رو تخت دیانا خوابیدم یه قطره اشکم چکید رو گونم با حرص پسش زدم و چشمامو محکم رو هم فشار دادم تو ذهنم تند تند با خودم مرور کردم احمق نباش دختر ااتن اون ککشم نگزیده که تو توی چه حالی هستی نزار موفق بشه غرورتو له کنه تو کاری نکردی کارتم بچگونه نبود فقط اروم باش لعنتی کم کم بغضم کم شد
۲.۲k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.