وقتی میدزتت و ...🌙⭐️🌼💛
وقتی میدزتت و ...🌙⭐️🌼💛
نویسنده :پارک جیون
هانول و یونگی
شات ۱
آدما میرن دنبال لیاقتشون پس بذارین
حق انتخاب رو به خودشون بدیم...:)
_مین یونگی
__________________________________________________________
هفت میلیارد آدم روی این کره خاکی زندگی میکنند ولی من فقط عاشق یکی از آنها شدم، یک انسان به خصوص
هیچوقت هم دوست ندارم او را با کس دیگری عوض کنم...
عشق به تو خواست من نبود ...
اما کاش این دل قبل از عاشقی مشورتی هم با من کند !
ولی مگر میشود این دل زیبایی های انکار ناپذیرت را ببیند و برایت جان ندهد؟
اگر تو آسمان باشی من ماهت میشوم هانول زیبارویم ! (هانول به معنی آسمان)
.........................................................................................
هیونجین :قربان کلهم اطلاعات دادستان کیم رو درآوردم ...نزدیک ترین فرد بهش خواهر یکی یدونشه از وقتی پونزده سالش بود و پدر و مادرش تصادف کردن خواهرش رو بزرگ میکرد ...
یونگی نیشخندی بر لبانش شکل گرفت و گفت :و اطلاعات خواهرش ؟
هیونجین :کیم هانول ، بیست ساله ...رابطه نزدیکی با برادرش داره و مشکل قلبی حاد داره ...از وقتی ده سالش بود پدر و مادرش تو تصادف مردن !
یونگی : هانول ؟ همون هانولیه که ...
هیونجین :بله مستر مین !
یونگی :پس با یه تیر دوتا نشون زدیم ...میدونی باید چیکار کنی دیگه ؟
هیونجین :بله قربان !
..........................................................................................
نویسنده :پارک جیون
هانول و یونگی
شات ۱
آدما میرن دنبال لیاقتشون پس بذارین
حق انتخاب رو به خودشون بدیم...:)
_مین یونگی
__________________________________________________________
هفت میلیارد آدم روی این کره خاکی زندگی میکنند ولی من فقط عاشق یکی از آنها شدم، یک انسان به خصوص
هیچوقت هم دوست ندارم او را با کس دیگری عوض کنم...
عشق به تو خواست من نبود ...
اما کاش این دل قبل از عاشقی مشورتی هم با من کند !
ولی مگر میشود این دل زیبایی های انکار ناپذیرت را ببیند و برایت جان ندهد؟
اگر تو آسمان باشی من ماهت میشوم هانول زیبارویم ! (هانول به معنی آسمان)
.........................................................................................
هیونجین :قربان کلهم اطلاعات دادستان کیم رو درآوردم ...نزدیک ترین فرد بهش خواهر یکی یدونشه از وقتی پونزده سالش بود و پدر و مادرش تصادف کردن خواهرش رو بزرگ میکرد ...
یونگی نیشخندی بر لبانش شکل گرفت و گفت :و اطلاعات خواهرش ؟
هیونجین :کیم هانول ، بیست ساله ...رابطه نزدیکی با برادرش داره و مشکل قلبی حاد داره ...از وقتی ده سالش بود پدر و مادرش تو تصادف مردن !
یونگی : هانول ؟ همون هانولیه که ...
هیونجین :بله مستر مین !
یونگی :پس با یه تیر دوتا نشون زدیم ...میدونی باید چیکار کنی دیگه ؟
هیونجین :بله قربان !
..........................................................................................
۱.۸k
۰۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.