فیک تهیونگ (آخرین دیدار)p40
صبح بلند شدم کارای لازم رو کردم و رفتم سمت آشپزخونه مامانم هم تازه بیدار شده بود باهم صبحانه رو درست کردیم و سفره چیدیم
همه خوابیده بودن منم رفتم لباسامو عوض کنم داشتم از کمد لباس بر میداشتم که دو تا دست دور کمرم حلقه شد
ته. صبح بخیر
ا/ت. صبح توهم بخیر
ته. چیکار میکنی
ا/ت. میخوام لباسامو عوض کنم
ته. اوهوم پس من میرم بیرون راحت باش
ا/ت. باشه ممنون
حلقه دور کمرم رو باز کرد و رفت بیرون
بعد از اینکه رفتم پایین دیدم همه نشستن و منم رفتم پیش تهیونگ نشستم
سکوت سنگینی تو جمع حاکم بود که پدر تهیونگ سکوت رو شکست
پ/ت.خب از نظر من تا هفته آینده بچه ها برن فرانسه عروسی رو هم اونجا بگیریم
ا/پ.بله از نظر منم عالیه ولی یه سوال از داماد آیندم
ته. بله پدر جان
ا/پ. بعد ازدواج قراره کدوم کشور زندگی کنید
ته. اگه شماهم راضی باشید کره
ا/پ. چرا کره چرا ایران نه
ته. امم خب راستش محل کار من اونجاست البته من بیشتر اوقات فرانسه هم هستم ولی خب کمپانی تو سئوله
ا/پ. خب محل کار ا/ت هم آمریکا هست
ا/ت. بابا جون میتونم یه چیزی بگم
ا/پ. بله میشنوم
ا/ت. راستش منو تهیونگ اینطوری تصمیم گرفتیم و البته اگر شما اجازه بدید خب ... اممم ما تصمیم گرفتیم تو کره زندگی کنیم
ا/پ. خب دخترم اگه خودتم راضی باشه من مشکلی ندارم همینو میخواستم بدونم که خودت راضی هستی؟
ا/ت. البته
پ/ت. خیلی خب بچه ها صبحانتون رو بخورید
م/ت. ما که نمیتونیم واسه زندگی شما تصمیم بگیریم
ا/پ....
همه خوابیده بودن منم رفتم لباسامو عوض کنم داشتم از کمد لباس بر میداشتم که دو تا دست دور کمرم حلقه شد
ته. صبح بخیر
ا/ت. صبح توهم بخیر
ته. چیکار میکنی
ا/ت. میخوام لباسامو عوض کنم
ته. اوهوم پس من میرم بیرون راحت باش
ا/ت. باشه ممنون
حلقه دور کمرم رو باز کرد و رفت بیرون
بعد از اینکه رفتم پایین دیدم همه نشستن و منم رفتم پیش تهیونگ نشستم
سکوت سنگینی تو جمع حاکم بود که پدر تهیونگ سکوت رو شکست
پ/ت.خب از نظر من تا هفته آینده بچه ها برن فرانسه عروسی رو هم اونجا بگیریم
ا/پ.بله از نظر منم عالیه ولی یه سوال از داماد آیندم
ته. بله پدر جان
ا/پ. بعد ازدواج قراره کدوم کشور زندگی کنید
ته. اگه شماهم راضی باشید کره
ا/پ. چرا کره چرا ایران نه
ته. امم خب راستش محل کار من اونجاست البته من بیشتر اوقات فرانسه هم هستم ولی خب کمپانی تو سئوله
ا/پ. خب محل کار ا/ت هم آمریکا هست
ا/ت. بابا جون میتونم یه چیزی بگم
ا/پ. بله میشنوم
ا/ت. راستش منو تهیونگ اینطوری تصمیم گرفتیم و البته اگر شما اجازه بدید خب ... اممم ما تصمیم گرفتیم تو کره زندگی کنیم
ا/پ. خب دخترم اگه خودتم راضی باشه من مشکلی ندارم همینو میخواستم بدونم که خودت راضی هستی؟
ا/ت. البته
پ/ت. خیلی خب بچه ها صبحانتون رو بخورید
م/ت. ما که نمیتونیم واسه زندگی شما تصمیم بگیریم
ا/پ....
۲۳.۴k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.