دوتا برادر مافیاp4

________________________________


( شب شد)

( صدای زنگ خونه ات)
+ بله؟
~ منم باز کن
+ عاااا اوکی
~ چطوری
+ خوبم تو چطوری
~ منم خوبم راستی چی شد
+ فردا باید برم
~ واییی خیلی خوشحالم برات
+ منم من اگر ترو نداشتم باشد چکار می کردم
~ راستی از اون کافه استفاده دادی
+ نه
~ وا چرا
+ خب نظافت اون خونه ساعت۹ تمام میشه کافه هم که تا ساعت ۱ بازه من بعد میرم اونجا

( نکته نکته همون طور که میدونید تو کره تا نصف شب همه جا بازه)

~ واست سخت نی
+ نه
~ اوکی میل با خودته

( خونه تهیونگ جانگ کوک)

/ کارارو کردی
= اوهوم( دهن پر غذا)
/ خوبه
= میگم
/ ها
= بریم بار حوصلم ترکید
/ حوصله داریا
= بریم دیگه لج نکن
/ اففففف اوکی

( فردا)

+ ساعت ۶:۲۳ بیدار شدم یه دوش ۵ مینی گرفتم آرایش درحد یه کرمپودر یه تینت یه سایه ی خیلی کم که باید دقت کرد فهمید زدم موهامم دوم اسبی بستم رفتم رسیدم اون خدمتکاره بهم لباس داد شروع به کار کردم واسه صبحانه ساعت ۸:۴۲ اومدن سر میز غذا بگیشون آشنا بود واسم اها تو کافه دیدم
& ات گردو رو ببر( آروم)
+ چشم ( آروم)
+ سرم پایین بود رفتم گدو رو گذاشتم سریع برگشتم عقب


درسته شرط نمیزارم ولی حمایت کنید


❌ هشدار ❌

این داستان تخیلی.