عاشق شدن part¹⁶
رفتم سمت گردنش و موهاشو زدم کنار بعد گردنبندشو باز کردم و دادم بهش
ا.ت:ممنون
تهیونگ:خواهش ،،خب دیگه بخوابیم من خیلی خوابم میاد *بی حال
ا.ت:بااااش،،فقط میشه چند تا بالش بیاری
تهیونگ:اوففففف ،، بالش برا چیه ،،نکنه نمیتونی با یه بالش بخوابی
ا.ت:آقای بی مزه میخوام بزارم بین دوتامون که تا صبح قل نخوریم پیش هم
تهیونگ:آهاا پس میترسی تو بغل من بخوابی *نیشخند
ا.ت:الان یه بغلی نشونت بدم
بعد ا.ت با بالش افتاد دنبالم منم دور اتاق میچرخیدم
که یهو ا.ت پاش پیچ خورد و افتاد زمین
ا.ت:آخ
تهیونگ:هی حا،لت،خوبه*نفس نفس
ا.ت:اره خوبم
تهیونگ:مطمئنی
ا.ت:اوهوم
تهیونگ:پس بهتره در بری
ا.ت:چی
بعد من با بالش افتادم دنبالش اونم هی جیغ میکشید
ا.ت:هی آروم تر *جیغ
تهیونگ:به همین خیال باش
که یهو صدای در اتاق اومد و هم من و هم ا.ت وایستادیم
تهیونگ:کیه
دایانا:اولن آرومتر ،،دومن اینجا جای اینکارا نیستا ما میخوایم با آرامش بخوابیم
ا.ت:ببخشید ،،صدامونو کمتر میکنیم
جیمین:بگیرید بخوابید دیگه اهههههه
تهیونگ:اوک ببخشید
اونا رفتن
ا.ت:خب دیگه بریم بخوابیم
تهیونگ:اوهوم
بعد رفتیم رو تخت اون اونقدر رفت گوشه که.....
ویوا.ت
رفتیم رو تخت و منم رفتم گوشه ی گوشه که یهو داشتم از رو تخت می افتادم که یکی منو گرفت
یهو دیدم تهیونگ منو گرفت و کشید رو تخت
تهیونگ:حالت خوبه ا.ت
ا.ت:اره
😘😘😘😘
ا.ت:ممنون
تهیونگ:خواهش ،،خب دیگه بخوابیم من خیلی خوابم میاد *بی حال
ا.ت:بااااش،،فقط میشه چند تا بالش بیاری
تهیونگ:اوففففف ،، بالش برا چیه ،،نکنه نمیتونی با یه بالش بخوابی
ا.ت:آقای بی مزه میخوام بزارم بین دوتامون که تا صبح قل نخوریم پیش هم
تهیونگ:آهاا پس میترسی تو بغل من بخوابی *نیشخند
ا.ت:الان یه بغلی نشونت بدم
بعد ا.ت با بالش افتاد دنبالم منم دور اتاق میچرخیدم
که یهو ا.ت پاش پیچ خورد و افتاد زمین
ا.ت:آخ
تهیونگ:هی حا،لت،خوبه*نفس نفس
ا.ت:اره خوبم
تهیونگ:مطمئنی
ا.ت:اوهوم
تهیونگ:پس بهتره در بری
ا.ت:چی
بعد من با بالش افتادم دنبالش اونم هی جیغ میکشید
ا.ت:هی آروم تر *جیغ
تهیونگ:به همین خیال باش
که یهو صدای در اتاق اومد و هم من و هم ا.ت وایستادیم
تهیونگ:کیه
دایانا:اولن آرومتر ،،دومن اینجا جای اینکارا نیستا ما میخوایم با آرامش بخوابیم
ا.ت:ببخشید ،،صدامونو کمتر میکنیم
جیمین:بگیرید بخوابید دیگه اهههههه
تهیونگ:اوک ببخشید
اونا رفتن
ا.ت:خب دیگه بریم بخوابیم
تهیونگ:اوهوم
بعد رفتیم رو تخت اون اونقدر رفت گوشه که.....
ویوا.ت
رفتیم رو تخت و منم رفتم گوشه ی گوشه که یهو داشتم از رو تخت می افتادم که یکی منو گرفت
یهو دیدم تهیونگ منو گرفت و کشید رو تخت
تهیونگ:حالت خوبه ا.ت
ا.ت:اره
😘😘😘😘
۵.۵k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.