"اتفاق شیرین"
"اتفاق شیرین"
(راستی بچه ها دیگه علامتارو نمیزارم به جز علامت کوک و ته) p²
ویو جونگکوک
پرتم کردن تو انباری سرد و تاریک از سرما داشتم یخ میزدم چرا نیلا اینجوری کرد راستیی اگر کسی فرار کنه ارباب اونو میکشهه واییی چرا پس منو نکشت نکنه فردا منو بکشهه وایی شتت چقد من بدبختم خدایا چرا با من این کارو میکنی مادر پدرمم ازم گرفتی چرا منو از این دنیا نمیبری(گریههه شدید)توی همین فکرا بودم که خوابم برد صبح با صدای یکی از خواب بیدار شدم
جیهوپ:پاشو
+:چیشده میخواین منو بکشین
جیهوپ:هااا؟چرا باید بکشیمت پاشو لباساتو عوض کن ارباب کارت داره
(تق تق)
_:بیا تو
+:سلام با من کاری داشتین(استرس)
جیهوپ:بچه ها بیاین فالگوش وایسیم
جیمین:من میاممم
یونگی:خجالت بکشین
هوپمین:گگگگ
_:چرا میخواستی فرار کنی(با آرامش فراوان)
+:بلهه؟!!
هوپمین:جانممم؟
یونگی:چیشدهه
جیهوپ:خیلی آرومه
یونگی:جدیی بزارین منم بیام
_:گفتم چرا دیشب میخواستی فرار کنی
+:امم ببخشید دیگه تکرار نمیشه
_:دایلشو پرسیدم
ویو جونگکوک
عجیبه چرا انقد آرومه اینکه خیلی عصبی بود برج زهرمار بود چی شده انقد ریلکس شده عاشق شده
+:شما جای من بودین چیکار میکردین؟
_:منظورت چیه
+:ینی چی منظورم چیه منو توی ۱۶ سالگی خریدی به نوکری گرفتی مراسم مرگ پدر ماردمم نزاشتی برم قبرشون نمیدونم کجاس چه انتظاری از من دارین سه روز در هفته هم منو توی انباری میندازین (گریه)
_تهیونگ:.....
+:ببخشید ارباب دیگه تکرار نمیشه
_:نه من معذرت میخوام میدونم سختی کشیدی تقصیر منم هست امم..ببخشید
جیمین جیهوپ یونگی:پشمااااااممممم
+:بلههه(بچه هنگ کرد)
_:معذرت خواهی کردم دیگه حالام برو به کارات برس عهع نه برو استراحت کن به نیلا میگم کارارو انجام بده
+:اخهه..
_:فقد بگو چشم
+:چشم!(رفت بیرون)
جیهوپ:عااااا تهیونگ پشمام چجوری تونستی انقد خونسرد باشی
جیمین:اونم تووو
یونگی:با این همه بی احساسی و سرد بودن و زهرمار بودن ازش معذرت خواهی کردی اونم از کارگرتتت پشماامم
_:خیله خب حالا
جیمین:آخه چجورییی
تهیونگ_:...
............................................................
اینم از پارت 2
حمایت: انرژی و انگیزه برای پارت های دیگه ♥️
💕🩵☄️
(راستی بچه ها دیگه علامتارو نمیزارم به جز علامت کوک و ته) p²
ویو جونگکوک
پرتم کردن تو انباری سرد و تاریک از سرما داشتم یخ میزدم چرا نیلا اینجوری کرد راستیی اگر کسی فرار کنه ارباب اونو میکشهه واییی چرا پس منو نکشت نکنه فردا منو بکشهه وایی شتت چقد من بدبختم خدایا چرا با من این کارو میکنی مادر پدرمم ازم گرفتی چرا منو از این دنیا نمیبری(گریههه شدید)توی همین فکرا بودم که خوابم برد صبح با صدای یکی از خواب بیدار شدم
جیهوپ:پاشو
+:چیشده میخواین منو بکشین
جیهوپ:هااا؟چرا باید بکشیمت پاشو لباساتو عوض کن ارباب کارت داره
(تق تق)
_:بیا تو
+:سلام با من کاری داشتین(استرس)
جیهوپ:بچه ها بیاین فالگوش وایسیم
جیمین:من میاممم
یونگی:خجالت بکشین
هوپمین:گگگگ
_:چرا میخواستی فرار کنی(با آرامش فراوان)
+:بلهه؟!!
هوپمین:جانممم؟
یونگی:چیشدهه
جیهوپ:خیلی آرومه
یونگی:جدیی بزارین منم بیام
_:گفتم چرا دیشب میخواستی فرار کنی
+:امم ببخشید دیگه تکرار نمیشه
_:دایلشو پرسیدم
ویو جونگکوک
عجیبه چرا انقد آرومه اینکه خیلی عصبی بود برج زهرمار بود چی شده انقد ریلکس شده عاشق شده
+:شما جای من بودین چیکار میکردین؟
_:منظورت چیه
+:ینی چی منظورم چیه منو توی ۱۶ سالگی خریدی به نوکری گرفتی مراسم مرگ پدر ماردمم نزاشتی برم قبرشون نمیدونم کجاس چه انتظاری از من دارین سه روز در هفته هم منو توی انباری میندازین (گریه)
_تهیونگ:.....
+:ببخشید ارباب دیگه تکرار نمیشه
_:نه من معذرت میخوام میدونم سختی کشیدی تقصیر منم هست امم..ببخشید
جیمین جیهوپ یونگی:پشمااااااممممم
+:بلههه(بچه هنگ کرد)
_:معذرت خواهی کردم دیگه حالام برو به کارات برس عهع نه برو استراحت کن به نیلا میگم کارارو انجام بده
+:اخهه..
_:فقد بگو چشم
+:چشم!(رفت بیرون)
جیهوپ:عااااا تهیونگ پشمام چجوری تونستی انقد خونسرد باشی
جیمین:اونم تووو
یونگی:با این همه بی احساسی و سرد بودن و زهرمار بودن ازش معذرت خواهی کردی اونم از کارگرتتت پشماامم
_:خیله خب حالا
جیمین:آخه چجورییی
تهیونگ_:...
............................................................
اینم از پارت 2
حمایت: انرژی و انگیزه برای پارت های دیگه ♥️
💕🩵☄️
۷۵۹
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.