✧...تکـ پارتیـ تهیونگــ...✧*درخواستی
[وقتی دوسته معمولیته و زیاد باهاش صمیمی نیستی و روش کراش داری بعد مست میکنی میری دم در خونش و ...
بهش اعتراف میکنی و اون ردت میکنه و میگه که تو الان مستی و هیچ اعتمادی به حرفات نیس و...
و ات میبوستش و تهیونگم میگه که منم دوست دارم ولی ای کاش مست نبودی و...]
ات ویو
یه چند روزی بود که زیادی هیت میگرفتم بخاطر چیزای الکی برای همین رفتم بار و مست کردم به امید اینکه این چیزا از یادم بره.....۱ساعتی توبار بودم که دیگ خسته شدم ومیخواستم برگردم خونه خیلی مست نبودم برای همین میتونستم رانندگی کنم ولی یه فکری به سرم زد میخواستم برم عمارت ته چون خیلی نزدی بود به بار.....
*¹⁰مین بعد
تهیونگ ویو
از کمپانی اومده بودم وخیلی خسته بودم برای خودم یه نودل درست کردم و داشتم میخوردم که در صدا خورد...رفتم در رو باز کردم ولی ات رو دیدم تنها بود اونم این موقع شب...
تهیونگ:ات
ات:هوم؟*همچنان مسته
تهیونگ:مستی؟این موقع شب چرا بیرونی
ات:بار بودم
تهیونگ:هوف...خو بیا داخل
ات:ته
تهیونگ:چیشده؟
ات:عاشقتم ته
تهیونگ:چ...چی میگی ات...تو الان مستی متوجه حرفات نمیشی بیا بریم داخل
ات:*یهو لب ته رو میبوسه
تهیونگ:*تعجب
ات:گفتم که دوست دارم
تهیونگ:م..نم دوست دارم ات..ولی ای کاش مست نبودی...بیخیال بیا بریم داخل هوا سرده مریض
میشی..*ناراحت
_ته ات رو برد داخل....ات روبه اتاق خودش برد تا ات بخوابی وخودم رو تخت پیش ات خوابید(کاری نکردن اوکی😂).......تا صبح شد وته وات بیدار شدن
تهیونگ:ات
ات:هوم*خوابآلود
تهیونگ:بیدارشو ات
ات:....وایسا ببینم من خونه تو چیکار میکنم ته
تهیونگ:یادت نیست دیشب مست بودی؟
ات:اوه یادمه....وای شت
تهیونگ:چیشد
ات:دیشب بهت اعتراف کردم درسته؟
تهیونگ:..ا...اره
ات:ته
تهیونگ:هوم؟
ات:من دیشب راست گفتم...واقعا عاشقتم
تهیونگ:واقعا میگی ات؟
ات:اوهوم
تهیونگ:منم عاشقتم...ولی فک نمیکردم دوستم داشته باشی*ات رو بغل میکنه
ات:مگه میشه دوستت نداشته باشم
_ته اینبار چیزی نمیگه وبجای صحبت کردن شروع میکنه بوسیدن ات...این اولین بوسه هردوشون بود..که هردو ازش راضی بودن....(پرش زمانی به ۱سال بعد)...الان یه سال میگذره وات و ته دارن برای جشن عروسیشون اماده میشن...واین عشقمی بود کح بخاطر مست بودن شروع شد....
[خب تامام😂]
________________________________لایک وکامنت وفالو یادتون نرهههههههههههههههههههههههههه
بهش اعتراف میکنی و اون ردت میکنه و میگه که تو الان مستی و هیچ اعتمادی به حرفات نیس و...
و ات میبوستش و تهیونگم میگه که منم دوست دارم ولی ای کاش مست نبودی و...]
ات ویو
یه چند روزی بود که زیادی هیت میگرفتم بخاطر چیزای الکی برای همین رفتم بار و مست کردم به امید اینکه این چیزا از یادم بره.....۱ساعتی توبار بودم که دیگ خسته شدم ومیخواستم برگردم خونه خیلی مست نبودم برای همین میتونستم رانندگی کنم ولی یه فکری به سرم زد میخواستم برم عمارت ته چون خیلی نزدی بود به بار.....
*¹⁰مین بعد
تهیونگ ویو
از کمپانی اومده بودم وخیلی خسته بودم برای خودم یه نودل درست کردم و داشتم میخوردم که در صدا خورد...رفتم در رو باز کردم ولی ات رو دیدم تنها بود اونم این موقع شب...
تهیونگ:ات
ات:هوم؟*همچنان مسته
تهیونگ:مستی؟این موقع شب چرا بیرونی
ات:بار بودم
تهیونگ:هوف...خو بیا داخل
ات:ته
تهیونگ:چیشده؟
ات:عاشقتم ته
تهیونگ:چ...چی میگی ات...تو الان مستی متوجه حرفات نمیشی بیا بریم داخل
ات:*یهو لب ته رو میبوسه
تهیونگ:*تعجب
ات:گفتم که دوست دارم
تهیونگ:م..نم دوست دارم ات..ولی ای کاش مست نبودی...بیخیال بیا بریم داخل هوا سرده مریض
میشی..*ناراحت
_ته ات رو برد داخل....ات روبه اتاق خودش برد تا ات بخوابی وخودم رو تخت پیش ات خوابید(کاری نکردن اوکی😂).......تا صبح شد وته وات بیدار شدن
تهیونگ:ات
ات:هوم*خوابآلود
تهیونگ:بیدارشو ات
ات:....وایسا ببینم من خونه تو چیکار میکنم ته
تهیونگ:یادت نیست دیشب مست بودی؟
ات:اوه یادمه....وای شت
تهیونگ:چیشد
ات:دیشب بهت اعتراف کردم درسته؟
تهیونگ:..ا...اره
ات:ته
تهیونگ:هوم؟
ات:من دیشب راست گفتم...واقعا عاشقتم
تهیونگ:واقعا میگی ات؟
ات:اوهوم
تهیونگ:منم عاشقتم...ولی فک نمیکردم دوستم داشته باشی*ات رو بغل میکنه
ات:مگه میشه دوستت نداشته باشم
_ته اینبار چیزی نمیگه وبجای صحبت کردن شروع میکنه بوسیدن ات...این اولین بوسه هردوشون بود..که هردو ازش راضی بودن....(پرش زمانی به ۱سال بعد)...الان یه سال میگذره وات و ته دارن برای جشن عروسیشون اماده میشن...واین عشقمی بود کح بخاطر مست بودن شروع شد....
[خب تامام😂]
________________________________لایک وکامنت وفالو یادتون نرهههههههههههههههههههههههههه
۱۰.۱k
۲۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.