HYUNJIN.
از توی آینه نگاهی به خودت انداختی ، با زیپ پشت لباس درگیر بودی که کمرت توسط کسی گرفته شد و تورو به عقب کشید، لبخندی زدی که زیپ لباست رو بست و موهای بلندت رو روی شونه های لختت مرتب کرد
همونطور که پشتت بهش بود از توی آینه لبخندی زدی و گفتی
خوشتیپ شدی مستر هوانگ
-زیباتر شدی میس هوانگ
خنده ای کردی و سمتش برگشتی
بریم؟
-آره بریم، فقط ..
با چشماش به دستش اشاره کرد، به کروات توی دستش نگاه کردی و خندیدی
یاا من باید ببندمش؟
-من بلد نیستم خب
کروات رو ازش گرفتی و نزدیکش شدی، روی نوک پنجه ی پات ایستادی تا تسلط داشته باشی، همینطور که مشغول بستن کروات بودی آروم لب زدی
بلد نیستی یا بهونته؟..
نیشخندی زد و با لحن خودت جواب داد
-چه فرقی داره حالا ..
همینطور به تویی که تو فاصله ی کمی ازش بودی خیره شده بود، کارت تموم شد میخواستی ازش فاصله بگیری که کمرت رو گرفت و به خودش نزدیکت کرد ..
داشت فاصله ی صورت هاتونو به حداقل میرسوند که فهمیدی چه نقشه ای داره و صورتتو عقب کشیدی
هی حواسم بهت هستا
-اجازه نیست زنمو ببوسم؟
هیوونن، آرایشم خراب میشهه
-خیلی خب .. باشه
روی زمین زانو زد و کفش پاشنه بلندی که کنارش بود رو جلوی پات گرفت که بپوشی، آروم زمزمه کرد
-ولی شب خودم برات پاکش میکنم
چیزی گفتی هیون؟
بلند شد ، کتش رو مرتب کرد و گفت
-نه عزیزم، بریم؟
لبخندی زدی و دستتو دور بازوش حلقه کردی
+ بریم
-میترسم اونجا بدزدنت ..
یااا بسه دیگه دیر شد
خندید و با هم به سمت در خروجی خونه حرکت کردین
---
خیلی کوتاه شد -_-
دیگه به عنوان اولین پست بپذیرید تا بیشتر فعالیت کنم😔✨
همونطور که پشتت بهش بود از توی آینه لبخندی زدی و گفتی
خوشتیپ شدی مستر هوانگ
-زیباتر شدی میس هوانگ
خنده ای کردی و سمتش برگشتی
بریم؟
-آره بریم، فقط ..
با چشماش به دستش اشاره کرد، به کروات توی دستش نگاه کردی و خندیدی
یاا من باید ببندمش؟
-من بلد نیستم خب
کروات رو ازش گرفتی و نزدیکش شدی، روی نوک پنجه ی پات ایستادی تا تسلط داشته باشی، همینطور که مشغول بستن کروات بودی آروم لب زدی
بلد نیستی یا بهونته؟..
نیشخندی زد و با لحن خودت جواب داد
-چه فرقی داره حالا ..
همینطور به تویی که تو فاصله ی کمی ازش بودی خیره شده بود، کارت تموم شد میخواستی ازش فاصله بگیری که کمرت رو گرفت و به خودش نزدیکت کرد ..
داشت فاصله ی صورت هاتونو به حداقل میرسوند که فهمیدی چه نقشه ای داره و صورتتو عقب کشیدی
هی حواسم بهت هستا
-اجازه نیست زنمو ببوسم؟
هیوونن، آرایشم خراب میشهه
-خیلی خب .. باشه
روی زمین زانو زد و کفش پاشنه بلندی که کنارش بود رو جلوی پات گرفت که بپوشی، آروم زمزمه کرد
-ولی شب خودم برات پاکش میکنم
چیزی گفتی هیون؟
بلند شد ، کتش رو مرتب کرد و گفت
-نه عزیزم، بریم؟
لبخندی زدی و دستتو دور بازوش حلقه کردی
+ بریم
-میترسم اونجا بدزدنت ..
یااا بسه دیگه دیر شد
خندید و با هم به سمت در خروجی خونه حرکت کردین
---
خیلی کوتاه شد -_-
دیگه به عنوان اولین پست بپذیرید تا بیشتر فعالیت کنم😔✨
۱۲.۳k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.