بگیرید بخوابیدددددددد بعد از خواندن ایشون البته
برادر خوانده 🧑🏻✨ پارت 24 🧑🏻✨
خلاصه بقیه روزمون رو به عنوان کاپل گشتیم
ویو ا/ت
برگشتیم خونه خیلی خسته بودم دلم فقط یه تخت گرم نرم با به بغل میخواست
_خوش گذشت؟
+آره خیلی خیلی خیلی(میپره بغل تهیونگ)
_ا/ت خدارو شکر میکنم اون اتفاق افتاد وگرنه حالا حالا ها اینجوری بغلم نمیکردی
+(خنده)
+تهیونگ خیلی خسته ام حوصله ندارم این همه پله رو برم
بدون هیچ حرفی براید استایل بغلم کرد پله هارو گذشت ولی پیچید به اتاق خودش
+هی کجا میری؟
_میخوام اولین شب رو به عنوان دوست دخترم باهات بخوابم
+عجله داری؟
_خیلی خیلی
+خب بزار برم اتاقم لباسام رو عوض کنم
_زود بیایی یا
+اوکی الان میام
رفتم اتاقم لباسام رو عوض کردم(اسلاید 2)لباسم رو زیاد باز انتخاب نکردم (خواهرم بسته تر از این لباس 😑)و رفتم اتاقش که بالاتنه اش لخت بود و یه شلوارک تا بالای زانو های بود رو پوشیده بود تا دیدمش رو رو اون وری کردم
+ببخشید انگار زود اومدم
_ا/ت انگار نه انگار تو یه بار لخت منو دیدی
+اون به عنوان خواهر بود
_خب الان که باید راحت تر ببینی
و اومد از پشت بغل کرد خودمون رو به تخت رسوند و خودمون رو پرت کرد رو تخت دراز کشیدم پشتم بهش بود خودم رو اون طرفی کردم الان رو به روی تهیونگ بودم
باهاش چشم تو چشم بودم که لباش رو گذاشت رو لبام هی نوک میزد عین یه گنجشک که داشت دونه میخورد
_شبت بخیر زندگیم
+شب تو هم بخیر
و خوابیدیم و سیاهی مطلق
خلاصه بقیه روزمون رو به عنوان کاپل گشتیم
ویو ا/ت
برگشتیم خونه خیلی خسته بودم دلم فقط یه تخت گرم نرم با به بغل میخواست
_خوش گذشت؟
+آره خیلی خیلی خیلی(میپره بغل تهیونگ)
_ا/ت خدارو شکر میکنم اون اتفاق افتاد وگرنه حالا حالا ها اینجوری بغلم نمیکردی
+(خنده)
+تهیونگ خیلی خسته ام حوصله ندارم این همه پله رو برم
بدون هیچ حرفی براید استایل بغلم کرد پله هارو گذشت ولی پیچید به اتاق خودش
+هی کجا میری؟
_میخوام اولین شب رو به عنوان دوست دخترم باهات بخوابم
+عجله داری؟
_خیلی خیلی
+خب بزار برم اتاقم لباسام رو عوض کنم
_زود بیایی یا
+اوکی الان میام
رفتم اتاقم لباسام رو عوض کردم(اسلاید 2)لباسم رو زیاد باز انتخاب نکردم (خواهرم بسته تر از این لباس 😑)و رفتم اتاقش که بالاتنه اش لخت بود و یه شلوارک تا بالای زانو های بود رو پوشیده بود تا دیدمش رو رو اون وری کردم
+ببخشید انگار زود اومدم
_ا/ت انگار نه انگار تو یه بار لخت منو دیدی
+اون به عنوان خواهر بود
_خب الان که باید راحت تر ببینی
و اومد از پشت بغل کرد خودمون رو به تخت رسوند و خودمون رو پرت کرد رو تخت دراز کشیدم پشتم بهش بود خودم رو اون طرفی کردم الان رو به روی تهیونگ بودم
باهاش چشم تو چشم بودم که لباش رو گذاشت رو لبام هی نوک میزد عین یه گنجشک که داشت دونه میخورد
_شبت بخیر زندگیم
+شب تو هم بخیر
و خوابیدیم و سیاهی مطلق
۱۱.۹k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.