بازی عشق 🧠🫀
Part 17
ات : یکی از شریک های شرکت مهمونی گرفته
پدر ات: اها
ات: خوشحال باش کوک میاد دنبالم ب نفع توعه هه
پدر ات: اره ( نیشخند)
راستی ته یانگ رفت آمریکا گفت نمی تونه تورو با اون کوک ببینه
ات: بهتر ( میره تو اتاقش )
۲ ساعت بعد
ات ویو
خب دیگه باید برم آماده بشم
میرم حموم ی دوش ۴۵ مینی میگیرم میام موهامو خشک میکنم بعد حالت میدم با ی ارایش لایت با ی لباس تقریباً باز
کوک ویو
بهتر که دیگه آماده بشم برم دنبال ات
ی دوش ۲۸ مینی میگیرم موهامو میدم بالا با ی لباس شیک خب دیگه بهتره برم دنبال ات
کوک: مامان من میرم دنبال ات
مادر کوک: ات کیه
کوک: مامان یادت رفت
مادر کوک: آها اون دختره باش
پدر کوک: آخر کار خودت رو کردی
کوک: اره دیگه ( ی لبخند میزنه)
پدر کوک: وایسا ی دیقه تو دوسش داری درسته
کوک: ها چی من نه من نه ( دست پاچ میشه )
پدر کوک : هه عاشقش شدی معلومه برو بیارش چهار نفر باهم میریم
کوک: عهه بابا چرا
پدر کوک: فک کردی میزارم باهاش تنها باشی بعد میخوام ببینم چجور دختری عه
ات : یکی از شریک های شرکت مهمونی گرفته
پدر ات: اها
ات: خوشحال باش کوک میاد دنبالم ب نفع توعه هه
پدر ات: اره ( نیشخند)
راستی ته یانگ رفت آمریکا گفت نمی تونه تورو با اون کوک ببینه
ات: بهتر ( میره تو اتاقش )
۲ ساعت بعد
ات ویو
خب دیگه باید برم آماده بشم
میرم حموم ی دوش ۴۵ مینی میگیرم میام موهامو خشک میکنم بعد حالت میدم با ی ارایش لایت با ی لباس تقریباً باز
کوک ویو
بهتر که دیگه آماده بشم برم دنبال ات
ی دوش ۲۸ مینی میگیرم موهامو میدم بالا با ی لباس شیک خب دیگه بهتره برم دنبال ات
کوک: مامان من میرم دنبال ات
مادر کوک: ات کیه
کوک: مامان یادت رفت
مادر کوک: آها اون دختره باش
پدر کوک: آخر کار خودت رو کردی
کوک: اره دیگه ( ی لبخند میزنه)
پدر کوک: وایسا ی دیقه تو دوسش داری درسته
کوک: ها چی من نه من نه ( دست پاچ میشه )
پدر کوک : هه عاشقش شدی معلومه برو بیارش چهار نفر باهم میریم
کوک: عهه بابا چرا
پدر کوک: فک کردی میزارم باهاش تنها باشی بعد میخوام ببینم چجور دختری عه
۷.۴k
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.