انتقالی پارت ۲۰
تهیونگ ویو
رفتم زنگ زدم
مت:سلام پسرم چطوری
_خوبم حتما میدونی چی شده
م/ت:اره اتفاقا الان میخواستم بهت زنگ بزنم باید با یه دختر ازدواج کنی
-چرا؟
م/ت:سهام شرکت بابات به شدت داره افت میکنه اگر با یه دختر پولدار ازدواج نکنی ما بدبخت میشیم
-اما….
م/ت:می خوای من همش نگران باشم(با گریه)
-باشه باشه کی میریم؟
م/ت:فردا
-باش
با مامانم قطع کردم یعنی چی من ا/ت رو دوست دارم نمی خوام از دستش بدم نمی تونم با یکی دیگه ببینمش چرا این اتفاق برای من میوفته؟
رفتم توی رستوران که دیدم همون لحظه غذا رو اوردن
+تهیونگ بیا
-اومدم…….راستی یه چیزی من امشب حوصله ندارم میتونم نیام خونتون؟
+عا…..اره حتما هرجور دوس داری
-مرسی
غذامون رو خوردیم و تموم شد رفتیم بیرون از رستوران
-ا/ت بیا بریم برسونمت
+نمیخواد خودم میرم
ا/ت ویو
تهیونگ داشت میرفت نتونستم خودم رو کنترل کنم دستش رو گرفتم کشیدم سمت خودم و
رفتم زنگ زدم
مت:سلام پسرم چطوری
_خوبم حتما میدونی چی شده
م/ت:اره اتفاقا الان میخواستم بهت زنگ بزنم باید با یه دختر ازدواج کنی
-چرا؟
م/ت:سهام شرکت بابات به شدت داره افت میکنه اگر با یه دختر پولدار ازدواج نکنی ما بدبخت میشیم
-اما….
م/ت:می خوای من همش نگران باشم(با گریه)
-باشه باشه کی میریم؟
م/ت:فردا
-باش
با مامانم قطع کردم یعنی چی من ا/ت رو دوست دارم نمی خوام از دستش بدم نمی تونم با یکی دیگه ببینمش چرا این اتفاق برای من میوفته؟
رفتم توی رستوران که دیدم همون لحظه غذا رو اوردن
+تهیونگ بیا
-اومدم…….راستی یه چیزی من امشب حوصله ندارم میتونم نیام خونتون؟
+عا…..اره حتما هرجور دوس داری
-مرسی
غذامون رو خوردیم و تموم شد رفتیم بیرون از رستوران
-ا/ت بیا بریم برسونمت
+نمیخواد خودم میرم
ا/ت ویو
تهیونگ داشت میرفت نتونستم خودم رو کنترل کنم دستش رو گرفتم کشیدم سمت خودم و
۷.۲k
۰۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.