پارت = ۲۵
تقاص دوستی
به چشمام زل زده بود .
بعد کمی رفت عقب و به میز ناحار خوری تکیه داد و دستاشو از پشت روی میز گذاشت .
_تهد تاثیر قرار گرفتم ، بیبیم باهوشه ها ، دارم افتخار میکنم .
ریده شده بود تو اعصابم هر وقت که با خودم میگفتم از این بدتر نمیشه ، زندگی یه سنگ گنده تر میذاشت جلوم که میفهمیدم خیلی از این بدتر میتونه باشه .
دستمو از پشت توی موهام کردم و بالا پایینش کردم و پاهامو دوبار کوبیدم زمین و برگشتم سمتش .
زیر لب گفتم :کم بود جن و پری یکیم از دریچه پرید .
+تو دیگه چی از جونمون میخوای ؟
از میز فاصله گرفت و اومد جلوم وایساد ، دستشو اورد سمت صورتم و لمسم کرد .
_من برای هیچ ادمی انقدر وقتمو تلف نکردم ، میخوام همه چیزت برای من باشه .
ههه از حرف اولش اصلا خوشم نیومد ، از خودشم بدم میاد معلومه یه ادمیه که بعد از دسمالی کردن هر دختری اونو میندازه دور .
یه قدم رفتم عقب تا دستش از لای موهام اومد بیرون .
داشتم به این فکر میکردم که الان باید چه غلطی بکنم که صدای جیغ و داد اما رو شنیدم .
^من باهات هیچ جایی نمیام !!ولم کنننننن. اواااااا نزار منو ببره .
نمیتونستم بزارم اما رو ببره اگه یه اتفاقی براش میوفتاد خودمو نمیبخشیدم ، داشتم میرفتم سمت اما ، ولی با احساس چیزی دور کمرم متوقف شدم ، نگاه کردم ، جونگکوک دستشو دور کمرم حلقه کرده بود و نمیذاشت برم . هر چقدر که میتونستم ورجه ورجه کردم من همیشه میتونستم فرار بکنم ولی چرا الان نمیشد ، خسته شدم . به نفس نفس افتاده بودم .
کوک سرشو اورد پایین و گذاشت روی گردنم طوری که حرف میزد لب به لاله گوشم برخورد میکرد ، لب زد .
_تو هیچ جایی نمیری . بلدی روی تختم اینجوری نفس نفس بزنی ؟ نه دلم میخواد با صدا باشه نه فقط همین.
بعد لاله گوشمو گاز گرفت ، دیگه حالم داشت از این حالت بهم میخورد ، من نمیزارم اما چیزیش بشه .
+میبینیم .
سرمو به سمت دستش بردم و از بازوش گاز گرفتم ، دستش شل شد و من خودمو ازش دور کردم ، در حالی که دستم روی گوشم بود دوییدم تا به اما برسم ولی ...ولی ....دیر بود در محکم به هم خورده بود و صدای اما رو میتونستم بشنوم که داشت داد میزد که نمیخواد بره رفتم سمت در و دستگیره درو محکم بالا و پایین کردمش .
ادامه دارد.......
به چشمام زل زده بود .
بعد کمی رفت عقب و به میز ناحار خوری تکیه داد و دستاشو از پشت روی میز گذاشت .
_تهد تاثیر قرار گرفتم ، بیبیم باهوشه ها ، دارم افتخار میکنم .
ریده شده بود تو اعصابم هر وقت که با خودم میگفتم از این بدتر نمیشه ، زندگی یه سنگ گنده تر میذاشت جلوم که میفهمیدم خیلی از این بدتر میتونه باشه .
دستمو از پشت توی موهام کردم و بالا پایینش کردم و پاهامو دوبار کوبیدم زمین و برگشتم سمتش .
زیر لب گفتم :کم بود جن و پری یکیم از دریچه پرید .
+تو دیگه چی از جونمون میخوای ؟
از میز فاصله گرفت و اومد جلوم وایساد ، دستشو اورد سمت صورتم و لمسم کرد .
_من برای هیچ ادمی انقدر وقتمو تلف نکردم ، میخوام همه چیزت برای من باشه .
ههه از حرف اولش اصلا خوشم نیومد ، از خودشم بدم میاد معلومه یه ادمیه که بعد از دسمالی کردن هر دختری اونو میندازه دور .
یه قدم رفتم عقب تا دستش از لای موهام اومد بیرون .
داشتم به این فکر میکردم که الان باید چه غلطی بکنم که صدای جیغ و داد اما رو شنیدم .
^من باهات هیچ جایی نمیام !!ولم کنننننن. اواااااا نزار منو ببره .
نمیتونستم بزارم اما رو ببره اگه یه اتفاقی براش میوفتاد خودمو نمیبخشیدم ، داشتم میرفتم سمت اما ، ولی با احساس چیزی دور کمرم متوقف شدم ، نگاه کردم ، جونگکوک دستشو دور کمرم حلقه کرده بود و نمیذاشت برم . هر چقدر که میتونستم ورجه ورجه کردم من همیشه میتونستم فرار بکنم ولی چرا الان نمیشد ، خسته شدم . به نفس نفس افتاده بودم .
کوک سرشو اورد پایین و گذاشت روی گردنم طوری که حرف میزد لب به لاله گوشم برخورد میکرد ، لب زد .
_تو هیچ جایی نمیری . بلدی روی تختم اینجوری نفس نفس بزنی ؟ نه دلم میخواد با صدا باشه نه فقط همین.
بعد لاله گوشمو گاز گرفت ، دیگه حالم داشت از این حالت بهم میخورد ، من نمیزارم اما چیزیش بشه .
+میبینیم .
سرمو به سمت دستش بردم و از بازوش گاز گرفتم ، دستش شل شد و من خودمو ازش دور کردم ، در حالی که دستم روی گوشم بود دوییدم تا به اما برسم ولی ...ولی ....دیر بود در محکم به هم خورده بود و صدای اما رو میتونستم بشنوم که داشت داد میزد که نمیخواد بره رفتم سمت در و دستگیره درو محکم بالا و پایین کردمش .
ادامه دارد.......
۲.۰k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.