گس لایتر/ ادامه پارت ۲۸۸
**********
توی اتاقش نشسته بود و از تنهاییش استفاده کرد و با جونگکوک تماس گرفت...
-بله؟
یون ها: پیشنهادت قبوله!
-پیشنهاد قبلی رو فراموش کن!
یون ها: چی؟ زیر حرفت میزنی؟
-سهم تو و مادرتو پس میدم... ولی شرط داره!
یون ها: چه شرطی؟
-قانعشون کن شکایتشونو پس بگیرن
یون ها: به من گوش نمیکنن
-همه چی از تو برمیاد... اراده کنی... میتونی
یون ها: وقت لازم دارم
-هرچقد که بخوای!
یون ها: باشه...فعلا....
**********
تازه رسیده بودن... هنوز جونگ هون توی بغلش بود و داخل محوطه ی عمارت بودن...
که گوشیش زنگ خورد...
-الو جی وو؟
-سلام... خوبی؟
-من که خوبم... ولی صدای تو گرفتس
-من... یه اتفاقی افتاده...دلم نمیخواست بهت بگم ولی مجبورم!
-چی شده؟ بگو
-جونگکوک ازم شکایت کرده!
-چ...چی؟ چیکار کرده؟؟؟
-وکیلمو فرستادم چک کرد... توی دادخواستش حرفی از اینکه آزمایشو عوض کردم نزده ولی به عنوان روانشناسی که تو رو تحت تاثیر قرار دادم ادعا کرده که باعث به هم خوردن زندگیتون شدم
-من حلش میکنم جی وو... نگران نباش
-دادخواستش تا اینجا چندان وحشتناک نیست که بترسم... ولی اگر توی دادگاه با مدرک ثابت کنه آزمایشو عوض کردم... برای همیشه کارمو از دست میدم!
-از عمد اون قسمتو مطرح نکرده... تا اینجاش فقط خواسته بهت نشون بده که جدیه!
تو نترس... من درستش میکنم
-باشه....
.
.
.
.
.
وارد خونه که شد نابی با دیدنش سریع سراغش اومد...
-دخترم؟ خوبی؟
-خوبم اوما... میشه جونگ هون رو نگه دارین
-چیزی شده عزیزم؟ بیرون بودین اتفاقی افتاده؟
-نه نه... همه چی عالی بود... خوش گذشت... من یه کار کوچیکی دارم باید برم انجامش بدم و برگردم
-چه کاری؟
-خب... فردا شب کمپانی برای من و جیمین جشن گرفته... یه لباس خیلی شیک و مناسب قبلا خریدم توی پنت هاوسه... میخوام برم اونو بیارم
-عزیزم خب لباس دیگه بخر اونو میخوای چیکار؟ اگر بری و جونگکوک اونجا باشه اعصابتو به هم میریزه!
-نه... این ساعت از روز اونجا نیست... حواسم هست زود میام
-باشه... برو ولی زود برگرد...
************
از عمارت که بیرون زد و سوار ماشینش شد با جونگکوک تماس گرفت... تا اسم بایول رو روی صفحش دید جواب داد...
-جونم عزیزم؟
بایول: کجایی؟ میخوام ببینمت
-من شرکتم
بایول: بیا خونه
-باشه... همین الان میام...
با شنیدن صداش و اینکه ازش درخواست کرد به خونه بره بدون اینکه ازش بپرسه چیکار داره بلند شد که برگرده...
توی اتاقش نشسته بود و از تنهاییش استفاده کرد و با جونگکوک تماس گرفت...
-بله؟
یون ها: پیشنهادت قبوله!
-پیشنهاد قبلی رو فراموش کن!
یون ها: چی؟ زیر حرفت میزنی؟
-سهم تو و مادرتو پس میدم... ولی شرط داره!
یون ها: چه شرطی؟
-قانعشون کن شکایتشونو پس بگیرن
یون ها: به من گوش نمیکنن
-همه چی از تو برمیاد... اراده کنی... میتونی
یون ها: وقت لازم دارم
-هرچقد که بخوای!
یون ها: باشه...فعلا....
**********
تازه رسیده بودن... هنوز جونگ هون توی بغلش بود و داخل محوطه ی عمارت بودن...
که گوشیش زنگ خورد...
-الو جی وو؟
-سلام... خوبی؟
-من که خوبم... ولی صدای تو گرفتس
-من... یه اتفاقی افتاده...دلم نمیخواست بهت بگم ولی مجبورم!
-چی شده؟ بگو
-جونگکوک ازم شکایت کرده!
-چ...چی؟ چیکار کرده؟؟؟
-وکیلمو فرستادم چک کرد... توی دادخواستش حرفی از اینکه آزمایشو عوض کردم نزده ولی به عنوان روانشناسی که تو رو تحت تاثیر قرار دادم ادعا کرده که باعث به هم خوردن زندگیتون شدم
-من حلش میکنم جی وو... نگران نباش
-دادخواستش تا اینجا چندان وحشتناک نیست که بترسم... ولی اگر توی دادگاه با مدرک ثابت کنه آزمایشو عوض کردم... برای همیشه کارمو از دست میدم!
-از عمد اون قسمتو مطرح نکرده... تا اینجاش فقط خواسته بهت نشون بده که جدیه!
تو نترس... من درستش میکنم
-باشه....
.
.
.
.
.
وارد خونه که شد نابی با دیدنش سریع سراغش اومد...
-دخترم؟ خوبی؟
-خوبم اوما... میشه جونگ هون رو نگه دارین
-چیزی شده عزیزم؟ بیرون بودین اتفاقی افتاده؟
-نه نه... همه چی عالی بود... خوش گذشت... من یه کار کوچیکی دارم باید برم انجامش بدم و برگردم
-چه کاری؟
-خب... فردا شب کمپانی برای من و جیمین جشن گرفته... یه لباس خیلی شیک و مناسب قبلا خریدم توی پنت هاوسه... میخوام برم اونو بیارم
-عزیزم خب لباس دیگه بخر اونو میخوای چیکار؟ اگر بری و جونگکوک اونجا باشه اعصابتو به هم میریزه!
-نه... این ساعت از روز اونجا نیست... حواسم هست زود میام
-باشه... برو ولی زود برگرد...
************
از عمارت که بیرون زد و سوار ماشینش شد با جونگکوک تماس گرفت... تا اسم بایول رو روی صفحش دید جواب داد...
-جونم عزیزم؟
بایول: کجایی؟ میخوام ببینمت
-من شرکتم
بایول: بیا خونه
-باشه... همین الان میام...
با شنیدن صداش و اینکه ازش درخواست کرد به خونه بره بدون اینکه ازش بپرسه چیکار داره بلند شد که برگرده...
۲۶.۶k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.