مافیای خشن من :
مافیای خشن من :
𝕻𝖆𝖗𝖙/7
روز ها میگذره و ا.ت متوجه عشقش نسبت به کوک میشد هر لحظه بیشتر دلتنگش میشد و امروز میخواست که به دیدنش بره
+*زنگ میزنه به کوک*
_بله؟ (با حالت مستی)
+جونگکوک تو مستی؟
_چه فرقی به حال تو داره
+ببخشید نباید تنهات میزاشتم الان میام پیشت...
_زودتر بیا (بغض)
+چرا گریه میکنی؟
_می سان من میخوام برگردی
+می....سان
(خونه کوک)
_می سانننن(گریه)
+جونگ...کوک
کوک همون بود که بزرگترین مافیای بود ولی الان تو بغل ا.ت مثل یه بچه کوچولو داره گریه میکنه
_هق می سان من میخوام برگردی نمیخوام تنها باشم تو اینجا نیستی اینجا سکوت خالیه (گریه)
+بیا...بشین
_پیشم میمونی ديگه؟ نمیری؟
+میمونم، میمونم...بیا این شیرموزو بخور تنها چیزی بود که تو یخچال پیدا شد شاید این مستیتو ببره
+ولی کاش اینارو تو واقعیت میگفتی نه مستی کاش من جای می سان بودم ولی امیدوارم خوشبختت کنه *زیر لب*
_هق...می سان چیزی گفتی؟
+ن...نه
_بیا بریم بیرون باهم
+الان نمیتونی تو مستی اجازه رانندگی نداری برو بخواب
_میخوام توعم باشی(با حالت کیوت)
+با...شه(بخواطر کمک به کوکم شده باید نقش می سان رو بازی کنم)
(صبح)
(عمارت ته و جیمین)
%هعی بچه ها خبری از ا.ت دارین صب تو اتاقش ندیدمش
&بیامثبت بین باشیم نونا نونااا... نوناااااااا
$ا.تتتتتت
(عمارت کوک)
ا.ت ویو :
صبح که بیدار شدم خودمو تو بغل کوک دیدم لبخندی زدم و یکم وول خوردم تا ولم کنه
_اه... می سان یکم بیشتر بمون
درسته کوک دیروز مست بود و نمیفهمید چی میگفت ولی ا.ت از تمام ماجرا باخبر بود و با قلب ترک خوردش رفت پایین
_می سان... عزیزم کجایی
_ت...و اینجا چیکار میکنی؟
+خودتون دیشب باهام تماس گرفتید الانم اگر زحمتی نیست من برم
ا.ت داشت میرفت بیرون تا درو باز کرد با قیافه می سان روبرو شد
..............................................
𝕻𝖆𝖗𝖙/7
روز ها میگذره و ا.ت متوجه عشقش نسبت به کوک میشد هر لحظه بیشتر دلتنگش میشد و امروز میخواست که به دیدنش بره
+*زنگ میزنه به کوک*
_بله؟ (با حالت مستی)
+جونگکوک تو مستی؟
_چه فرقی به حال تو داره
+ببخشید نباید تنهات میزاشتم الان میام پیشت...
_زودتر بیا (بغض)
+چرا گریه میکنی؟
_می سان من میخوام برگردی
+می....سان
(خونه کوک)
_می سانننن(گریه)
+جونگ...کوک
کوک همون بود که بزرگترین مافیای بود ولی الان تو بغل ا.ت مثل یه بچه کوچولو داره گریه میکنه
_هق می سان من میخوام برگردی نمیخوام تنها باشم تو اینجا نیستی اینجا سکوت خالیه (گریه)
+بیا...بشین
_پیشم میمونی ديگه؟ نمیری؟
+میمونم، میمونم...بیا این شیرموزو بخور تنها چیزی بود که تو یخچال پیدا شد شاید این مستیتو ببره
+ولی کاش اینارو تو واقعیت میگفتی نه مستی کاش من جای می سان بودم ولی امیدوارم خوشبختت کنه *زیر لب*
_هق...می سان چیزی گفتی؟
+ن...نه
_بیا بریم بیرون باهم
+الان نمیتونی تو مستی اجازه رانندگی نداری برو بخواب
_میخوام توعم باشی(با حالت کیوت)
+با...شه(بخواطر کمک به کوکم شده باید نقش می سان رو بازی کنم)
(صبح)
(عمارت ته و جیمین)
%هعی بچه ها خبری از ا.ت دارین صب تو اتاقش ندیدمش
&بیامثبت بین باشیم نونا نونااا... نوناااااااا
$ا.تتتتتت
(عمارت کوک)
ا.ت ویو :
صبح که بیدار شدم خودمو تو بغل کوک دیدم لبخندی زدم و یکم وول خوردم تا ولم کنه
_اه... می سان یکم بیشتر بمون
درسته کوک دیروز مست بود و نمیفهمید چی میگفت ولی ا.ت از تمام ماجرا باخبر بود و با قلب ترک خوردش رفت پایین
_می سان... عزیزم کجایی
_ت...و اینجا چیکار میکنی؟
+خودتون دیشب باهام تماس گرفتید الانم اگر زحمتی نیست من برم
ا.ت داشت میرفت بیرون تا درو باز کرد با قیافه می سان روبرو شد
..............................................
۳.۵k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.