فیک:زیبایی(Part 11)

(اسلاید ۲خونه ی کوک اسلاید ۳لباس ا.ت اسلاید ۴لباس تهیونگ)
ویو ا.ت
حاضر شدم و منتظر تهیونگ بودم که در خونه زده شد
رفتم در رو باز کردم که تهیونگ بود و اومد بغلم کرد
تهیونگ: بریم
ا.ت:بریم
(علامت ها.ت+تهیونگ_)
سوار ماشین شدیم
_بِیب
+جونم
_نزدیک کوک نشو
+چرا
_پس میخوای نزدیکش باشی اره؟
+نه نه اصلا فقط برام سواله
_چون....چون بغض گلوم رو گرفته بود نمیتونستم حرف بزنم همش یاد ۳سال پیش می‌افتادم
+تهیونگ چرا حرف نمیزنی
_نه نه خوبم چون دوست ندارم پیش کوک باشی
+ای حسود
_نیستم
+هستی
_نیستمم
+هستی

وقتی گفتم هستی اومد نزدیکم و بوسه ی سطحی روی لبام زد
_حالا یه بار دیگه بگو هستی تا همینجا بزنم کنار و....
+باشه باشه
رسیدیم خونه ی تهیونگ سوال شده بود برام چه جوری خونه شو بلده ولی گفتم لابد کوک براش فرستاده
اععع چه خونه ای دارهههه
رفتیم در زدیم و در باز شد
کوک:خوش اومدین با لبخند(مصنوعی بود)
سوجین:سلامم
تهیونگ:سلام ممنون
ا.ت:سلام ممنون
نشستیم منم خواستم گوشی مو در بیارم که دیدم گوشیم نیست
(علامت ا.ت+تهیونگ_کوک&سوجین@)
+وایییی گوشیم نیست
_بیا بریم توی ماشین رو بگردیم
+نه تهیونگ تو بمون من میرم
_ن..
خواست بگه نه که دستم رو گذاشتم روی دهنش
+همین که گفتم
رفتم در رو باز کردم
رفتم سمت ماشین گوشی رو پیدا کردم در رو بستم برگشتم برم که یه مردی یه دستمالی گذاشت روی دهنم و بعد سیاهی

عه دیدی کجا تموم شد؟😂
ایراد ندارع
شرایططط
فالو:۳۵