هرروزو هر لحظم حس بیدار شدن تو غروب جمعه پاییزو دارم. باز
هرروزو هر لحظم حس بیدار شدن تو غروب جمعه پاییزو دارم. باز خودمو زندونی میکنم لای چارتا دیوار پر شکاف. نگاهم ب ساعت دیواریی ک نمیدونم چن روزه خاب رفته، شایدم چن ساله. بعد خیره میشم به سوسکی ک چندین روزه گوشه اتاقم افتاده، بعد ب شیشه خالی کدئینُ بطری اسپرایت و ی پاکت خالیُ مچاله مونتانا کنارش. از همه چیزو همه کس بدم میاد. از آدما، نگاهای رقتانگیزو عجیبشون، حرفاشون، دیدگاههای مزخرفشون، ادعای روشنفکریشون. دوس دارم دهنمو وا کنم ب همشون هرچی دلم میخاد بگم. دیگ برام هیچ اهمیتی نداره ک کی راجبم چی فک میکنه. من همین آشغالی هستم ک همه میبینن. از نقاب زدن واسه اینکه ب چش بیام خستم. نفرت کل زندگیمو برداشته اصن. از خودمم حتی بدم میاد. انگار مرز جنونرو کلا رد کردم. دقیقا شدم همونی ک ننه بابام هرکاری تونستن کردن تا نشم. نمیدونم اصن از کجا شروع شد. از ی دوستی ساده؟ از اولین باری ک دیدمش؟ نمیدونم. شاید قسمت من این بوده داستانم اینطوری تموم شه، شاید جداییمون ی بهونه بوده! نمیدونم الان کجاس، چیکار میکنه، ب کی فک میکنه، تنها آرزوی قلبیم اینه ک کاش حالش خوب باشه. اگه کسی تو زندگیش هست واقن دوسش داشته باشه. هیچوقت ناامید نباشه. هیچوقت حس تنهایی نکنه، هیچوقت تو دلش غم نباشه، هیچوقت چشاش خیس نباشه، همیشه شاد باشع ی لبخند واقعی رو لبش باشه، زندگیش رنگی باشه، دغدغه نداشته باشه. اصن کاش همه غماشو زجراشو تنهاییاشو اشکاشو حالای بدشو خدا بده ب من، خودش هرجایی ک هست واقعی بخنده! اصن ب منم فک نکنه منو یادش بره هم فداسرش، من ک دیگه تموم شدم!
ولی این یاد اونه ک میتونه جنونُ خشم بی حدومرزمو آروم کنه. الان جاییم ک هم دوس دارم برگرده تو زندگیمُ دوباره زندگیم پر قشنگی و دلخوشی شه، هم واسه برگشتن دیگه خیلی دیره. «شهر غم» داریوشُ پلی میکنمو غرق نبودنش میشم.
الان فقط میخام بزنم بیرون، برم جایی ک هیچوقت هیچکسی نتونه پیدام کنه. شاید پیش کارتنخابا، شایدم اون بالا تو آسمونا...!)
ولی این یاد اونه ک میتونه جنونُ خشم بی حدومرزمو آروم کنه. الان جاییم ک هم دوس دارم برگرده تو زندگیمُ دوباره زندگیم پر قشنگی و دلخوشی شه، هم واسه برگشتن دیگه خیلی دیره. «شهر غم» داریوشُ پلی میکنمو غرق نبودنش میشم.
الان فقط میخام بزنم بیرون، برم جایی ک هیچوقت هیچکسی نتونه پیدام کنه. شاید پیش کارتنخابا، شایدم اون بالا تو آسمونا...!)
۳۳.۶k
۰۸ خرداد ۱۴۰۲