پارت⁵
پارت⁵
(ویو یونا)
شب بود رفتم خونه نشستم نمیدونم چرا کم کم داشت از ا.ت خوشم میومد انگار داشتم جذبش می شدم تصمیم گرفتم که فردا بهش بگم
ا.ت
اومدم خونه یه لباس راحت پوشیدم رفتم یه قهوه درست کردم نشستم تو این فکر بودم که چطوری میتونم اعتماد بیگ هیتو ب دست بیارم تو این فکرا بودم که برام پیام اومد از طرف جیهوپ بود
™:سلام
+:بفرما
™:راستش ا.ت باید فردا ساعته ۸ تو بیگ هیت برای رقص آماده باشی دیر نکنی
+:باشه ممنونم
™:خواهش میکنم
ساعت های ۱۱:۴۵ دقیقه بود رفتم خوابیدم که فردا زود پاشم
فردا
گوشیم زنگ خورد خاموشش کردم رفتم صورتمو شستم و رفتم پایین صبحونمو بخورم تموم شدم که ساعت ۷:۳۹ بود رفتم بالا یه لباس پوشیدمو یه رژ وی خط چشم کشیدم و رفتم سوار ماشین شدم بعد ۲۰ مین رسیدم اونجا
_________________________________________
اسلاید ۲: لباس راحتی ا.ت
اسلاید۳: لباسی که ا.ت برای بیگ هیت کرد
(ویو یونا)
شب بود رفتم خونه نشستم نمیدونم چرا کم کم داشت از ا.ت خوشم میومد انگار داشتم جذبش می شدم تصمیم گرفتم که فردا بهش بگم
ا.ت
اومدم خونه یه لباس راحت پوشیدم رفتم یه قهوه درست کردم نشستم تو این فکر بودم که چطوری میتونم اعتماد بیگ هیتو ب دست بیارم تو این فکرا بودم که برام پیام اومد از طرف جیهوپ بود
™:سلام
+:بفرما
™:راستش ا.ت باید فردا ساعته ۸ تو بیگ هیت برای رقص آماده باشی دیر نکنی
+:باشه ممنونم
™:خواهش میکنم
ساعت های ۱۱:۴۵ دقیقه بود رفتم خوابیدم که فردا زود پاشم
فردا
گوشیم زنگ خورد خاموشش کردم رفتم صورتمو شستم و رفتم پایین صبحونمو بخورم تموم شدم که ساعت ۷:۳۹ بود رفتم بالا یه لباس پوشیدمو یه رژ وی خط چشم کشیدم و رفتم سوار ماشین شدم بعد ۲۰ مین رسیدم اونجا
_________________________________________
اسلاید ۲: لباس راحتی ا.ت
اسلاید۳: لباسی که ا.ت برای بیگ هیت کرد
۷.۰k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.