وقتی دخترشی و بهت اهمیت نمیده. پارت ۱
ویو ات
از مدرسه برگشتم خونه مامانم رو دیدم
توی آشپز خونه و بهش سلام کردم
اونم سلام کرد و رفتم توی اتاقم تا لباسم رو عوض کنم
لباسم رو عوض کردم ورفتم بخوابم
خواب بودم که با صدای خیلی بلندی از خواب بیدار شدم
وایی نه اون صدای باباست
ادمین
شوگا از طبقه ی پایین آمد توی اتاق ات
شوگا : داری چه گوهی میخوره دختره هرزه
ات با این حرف شوگا بغض کرد
وشوگا شروع کرد به زدن شوگا
میونگ هم هی داشت به در میکوبید
تا شاید در قفل شده باز شده باشه
ات بعد ۵۰۰زربه بیهوش شد
شوگا : کاش هیچوقت بیدار نشی
عوضی اشغال
ویو شوگا
رفتم توی اتاقم
امروز توی شرکت
کارمندای
عوضی
اصابمو خورد کردن
و آمدم سر ات خالی کردم
اون دختر لیا قتش همینه
خب ولش
توی فکر بودم که یکی آمد توی اتاق
دیدم میونگه
میونگ : این چه کاری بود کردی ها. ( اصبانی)
شوگا : هه اون از همون اول هم نباید به دنیا میومد خودت هم گفتی میخوای سقتش کنی یادته
میونگ : از یادمه
ولی الان ات رو دوست دارم اون تنها دختره منه
از مدرسه برگشتم خونه مامانم رو دیدم
توی آشپز خونه و بهش سلام کردم
اونم سلام کرد و رفتم توی اتاقم تا لباسم رو عوض کنم
لباسم رو عوض کردم ورفتم بخوابم
خواب بودم که با صدای خیلی بلندی از خواب بیدار شدم
وایی نه اون صدای باباست
ادمین
شوگا از طبقه ی پایین آمد توی اتاق ات
شوگا : داری چه گوهی میخوره دختره هرزه
ات با این حرف شوگا بغض کرد
وشوگا شروع کرد به زدن شوگا
میونگ هم هی داشت به در میکوبید
تا شاید در قفل شده باز شده باشه
ات بعد ۵۰۰زربه بیهوش شد
شوگا : کاش هیچوقت بیدار نشی
عوضی اشغال
ویو شوگا
رفتم توی اتاقم
امروز توی شرکت
کارمندای
عوضی
اصابمو خورد کردن
و آمدم سر ات خالی کردم
اون دختر لیا قتش همینه
خب ولش
توی فکر بودم که یکی آمد توی اتاق
دیدم میونگه
میونگ : این چه کاری بود کردی ها. ( اصبانی)
شوگا : هه اون از همون اول هم نباید به دنیا میومد خودت هم گفتی میخوای سقتش کنی یادته
میونگ : از یادمه
ولی الان ات رو دوست دارم اون تنها دختره منه
۸.۵k
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.