فرشته ی نجات پارت ۳۲
_: (نفس نفس)
+: حالا بریم بالا
_: بریم
*: اومدید( خنده )
_: اره( خنده)
=: چرا میخندید؟!
_: رژ من پخش شده و لب سومین قرمز شده( خنده )
=/+: (خودشون و میزنن به کوچه ی علی چپ )
+: خب...چطوره بریم بیرون؟!
=: اوم درسته بریم؟!
_: من که میگم بریم تو چی سومین؟!
*: اوم بریم...کجا؟!
_: ( از اون نگاها)
*: یا..یا...یا...من اون نگاه هار و میشناسم.....نه
+: یونا...نه
_: چرا؟!....
*: دفعه ی قبلی دهنم پاره شد
+: منم تا لب غش کردن رفتم
=: کجا؟!
*: میخواد بره سوار ترسناک ترین اسباب بازی بشه
+: نه...
_: یا..سه هیون(کیوت)
+: بیا بریم(انداختش رو کولش)
_: بزارم زمین....چه میننن بزارم زمین
+: هر وقت رسیدیم اونجا میذارمت زمین
_: گگگگ
+: هر چی میخوای بگو
_: سه هیون اوپاااا
+: یونا
(گذاشتش زمین)
_: هوم
+: دیگه با سه هیون حرف نزن
_:(بوسش کرد)
+: چی؟!
_: داشتم اذیتت میکردم به سه هیون هم گفته بودم
فلش بک به ۱۰ مین قبل
_: سه هیون یکاری برام میکنی؟!
=: چی؟!
_: می خوام سر به سر چه مین بزارم
=: دور شووووو
_: تو رو خدا
=: گمشوووو ببین میزنه دوتامون و پاره میکنه
_: بهش میگم فقط چند دیقه
=: باید دیه ی من و بدی
_: البته که میدم
=: پرو
_: میخوای کاری کنم سومین تا آخر عمرشم نگات نکنه
=: گوه خوردم
_: پس ممنون
فلش بک به زمان حال
+: (خنده)
_: بریم
+: یبار دیگه بوسم کن تا بیام
_: لوس نشو
+: (لبش و اورده جلو)
_:(بوسش کرد)
+: حالا بریم
*: چندش ها ایششششش عوق عوق حالم بهم خورد یونا اگه همون لی مین و سه مین برگرده بهش میگم
=: بیا من و تو بریم تو ماشین...خیلی حرف میزنی
سومین ویو:
شونم و گرفت و در ماشین و برام باز کرد واو این چیه(تپش قلب)
=: سوار نمیشی؟!
*: اوه درسته ممنون
=: لی مین و سه مین که تو میگی همون چه مین هست انقدر چیزی نگو که بینشون خراب شه چه مین ۱۱ ساله یونا رو دوست داره و ۹ سال هست که یونا رو ندیده یونا هم ۹ تا ۱۰ سال هست که چه مین و دوست این ۹ سال برای هر دوشون سخت بود مخصوصا روزای تولدشون چون باهم هست هر دوشون اون روز گریه میکردن پس سعی کن اگه بحثی بینشون پیش اومد درست کنی نه بدتر
*: واقعا...اگه میدونستم اون حرفا رو نمیزدم برای یونا هم خیلی سخت بود پس برای همین روز تولدش گریه میکرد عشقشون واقعا اصله هست فک کن ۹ سال همدیگه رو نبینی ولی بازم هم و دوست داشته باشی
+: حالا بریم بالا
_: بریم
*: اومدید( خنده )
_: اره( خنده)
=: چرا میخندید؟!
_: رژ من پخش شده و لب سومین قرمز شده( خنده )
=/+: (خودشون و میزنن به کوچه ی علی چپ )
+: خب...چطوره بریم بیرون؟!
=: اوم درسته بریم؟!
_: من که میگم بریم تو چی سومین؟!
*: اوم بریم...کجا؟!
_: ( از اون نگاها)
*: یا..یا...یا...من اون نگاه هار و میشناسم.....نه
+: یونا...نه
_: چرا؟!....
*: دفعه ی قبلی دهنم پاره شد
+: منم تا لب غش کردن رفتم
=: کجا؟!
*: میخواد بره سوار ترسناک ترین اسباب بازی بشه
+: نه...
_: یا..سه هیون(کیوت)
+: بیا بریم(انداختش رو کولش)
_: بزارم زمین....چه میننن بزارم زمین
+: هر وقت رسیدیم اونجا میذارمت زمین
_: گگگگ
+: هر چی میخوای بگو
_: سه هیون اوپاااا
+: یونا
(گذاشتش زمین)
_: هوم
+: دیگه با سه هیون حرف نزن
_:(بوسش کرد)
+: چی؟!
_: داشتم اذیتت میکردم به سه هیون هم گفته بودم
فلش بک به ۱۰ مین قبل
_: سه هیون یکاری برام میکنی؟!
=: چی؟!
_: می خوام سر به سر چه مین بزارم
=: دور شووووو
_: تو رو خدا
=: گمشوووو ببین میزنه دوتامون و پاره میکنه
_: بهش میگم فقط چند دیقه
=: باید دیه ی من و بدی
_: البته که میدم
=: پرو
_: میخوای کاری کنم سومین تا آخر عمرشم نگات نکنه
=: گوه خوردم
_: پس ممنون
فلش بک به زمان حال
+: (خنده)
_: بریم
+: یبار دیگه بوسم کن تا بیام
_: لوس نشو
+: (لبش و اورده جلو)
_:(بوسش کرد)
+: حالا بریم
*: چندش ها ایششششش عوق عوق حالم بهم خورد یونا اگه همون لی مین و سه مین برگرده بهش میگم
=: بیا من و تو بریم تو ماشین...خیلی حرف میزنی
سومین ویو:
شونم و گرفت و در ماشین و برام باز کرد واو این چیه(تپش قلب)
=: سوار نمیشی؟!
*: اوه درسته ممنون
=: لی مین و سه مین که تو میگی همون چه مین هست انقدر چیزی نگو که بینشون خراب شه چه مین ۱۱ ساله یونا رو دوست داره و ۹ سال هست که یونا رو ندیده یونا هم ۹ تا ۱۰ سال هست که چه مین و دوست این ۹ سال برای هر دوشون سخت بود مخصوصا روزای تولدشون چون باهم هست هر دوشون اون روز گریه میکردن پس سعی کن اگه بحثی بینشون پیش اومد درست کنی نه بدتر
*: واقعا...اگه میدونستم اون حرفا رو نمیزدم برای یونا هم خیلی سخت بود پس برای همین روز تولدش گریه میکرد عشقشون واقعا اصله هست فک کن ۹ سال همدیگه رو نبینی ولی بازم هم و دوست داشته باشی
۶۶۷
۱۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.