p27
از زبان ات
تهیونگ : ات...
ات : ه..هوم؟
یه قیافه بامزه گرفته بود. تا یه چند دقیقه پیش یه ددی وحشی بود
تهیونگ : یه بیبی داخل شکمت کاشتم🥹
ات : واسه من قیافه بامزه نگیر. وحشی
تهیونگ : از یه ومپایر انتظار داری ملایم باشه؟. خودتم وحشی شده بودی 🥹
ات : گفتمت قیافه بامزه نگیر
تهیونگ : 🥹🥹🥹🥹🥹
ات : ک*رت مایه افتخاراتته (눈‸눈)
تهیونگ : چی گفتی
ات : هیچی هیچی
تهیونگ : ولی من شنیدم
ات : هومممم(눈‸눈)
تهیونگ : بخواب که فردا کلی داد و بیداد داریم
ات : واسه چی
تهیونگ : معلوم نیس تا الان پسرا و جیوو صدامونو شنیدن یا نه
ات : فردا سرم ناهار جیوو میشه
تهیونگ : بخواب
دستشو پشت سرم گزاشت و سرمو گزاشت رو سینش و بغلم کرد. جدی قلبش داره میتپه. حس خوبی داره. چشمامو رو هم گزاشتم و نفهمیدم کی خوابم برد.
*فردا صبح*
صبح بیدار شدم تهیونگ رو تخت نبود و موهام خیس بودن و لباس تنم بود. احتمالا منو برده بود حموم . بلند شدم موهامو شونه کردمو بستم و رفتم بیرون . هیچکدوم از پسرا یا جیوو نبود. فقد تهیونگ بود و رو مبل نشسته بود و کتاب میخوند
ات : ته ته..پسرا و جیوو کجان؟
تهیونگ : نمیدونم. وقتی بیدار شدم دیدم کسی نیس
ات : هوممم
تهیونگ : حالت خوبه؟
ات : اوهوم...ام میگم تهیونگ
تهیونگ : جانم؟
ات : همه ومپایرا تو اولین رابطه وحشی میشن
تهیونگ : همیشه اینطوری میشن. چرا؟
ات : نمیدونم...ولی هنوز دلم میخواد گازت بزنم
تهیونگ : منم دلم میخواد گازت بزنم
ات با لحن کیوت : این یه جور ابراز علاقس؟ چیه؟:|||
تهیونگ :*خنده*
ات : هوی هوی نخند به من چه که ومپایرا عجیب غریبن(눈‸눈)
تهیونگ : انگار خیلی وقته اون لحن کیوتتو نشنیدم
ات : شاید از اثرات خانوم شدنه...هوی ولی من نمیخوام خانوم شم (눈‸눈)...من یه بچه شیطون میمونم تا ابدددد یاححححح•-•✊
تهیونگ : فک کنم نباید حرفشو میزدم
ات : هوی خوشت نمیاد•~•
تهیونگ :......
ات : خوشت بیاد بیاد خوشت نیاد هم سرتو بکوب به دیوار من بچه میمونم کسی هم نمیتونه جلومو بگیره ها ها ها •-•✊
تهیونگ : میزاری کتابمو بخونم؟
ات : نه•-•✊
تهیونگ : 😐
تهیونگ : ات...
ات : ه..هوم؟
یه قیافه بامزه گرفته بود. تا یه چند دقیقه پیش یه ددی وحشی بود
تهیونگ : یه بیبی داخل شکمت کاشتم🥹
ات : واسه من قیافه بامزه نگیر. وحشی
تهیونگ : از یه ومپایر انتظار داری ملایم باشه؟. خودتم وحشی شده بودی 🥹
ات : گفتمت قیافه بامزه نگیر
تهیونگ : 🥹🥹🥹🥹🥹
ات : ک*رت مایه افتخاراتته (눈‸눈)
تهیونگ : چی گفتی
ات : هیچی هیچی
تهیونگ : ولی من شنیدم
ات : هومممم(눈‸눈)
تهیونگ : بخواب که فردا کلی داد و بیداد داریم
ات : واسه چی
تهیونگ : معلوم نیس تا الان پسرا و جیوو صدامونو شنیدن یا نه
ات : فردا سرم ناهار جیوو میشه
تهیونگ : بخواب
دستشو پشت سرم گزاشت و سرمو گزاشت رو سینش و بغلم کرد. جدی قلبش داره میتپه. حس خوبی داره. چشمامو رو هم گزاشتم و نفهمیدم کی خوابم برد.
*فردا صبح*
صبح بیدار شدم تهیونگ رو تخت نبود و موهام خیس بودن و لباس تنم بود. احتمالا منو برده بود حموم . بلند شدم موهامو شونه کردمو بستم و رفتم بیرون . هیچکدوم از پسرا یا جیوو نبود. فقد تهیونگ بود و رو مبل نشسته بود و کتاب میخوند
ات : ته ته..پسرا و جیوو کجان؟
تهیونگ : نمیدونم. وقتی بیدار شدم دیدم کسی نیس
ات : هوممم
تهیونگ : حالت خوبه؟
ات : اوهوم...ام میگم تهیونگ
تهیونگ : جانم؟
ات : همه ومپایرا تو اولین رابطه وحشی میشن
تهیونگ : همیشه اینطوری میشن. چرا؟
ات : نمیدونم...ولی هنوز دلم میخواد گازت بزنم
تهیونگ : منم دلم میخواد گازت بزنم
ات با لحن کیوت : این یه جور ابراز علاقس؟ چیه؟:|||
تهیونگ :*خنده*
ات : هوی هوی نخند به من چه که ومپایرا عجیب غریبن(눈‸눈)
تهیونگ : انگار خیلی وقته اون لحن کیوتتو نشنیدم
ات : شاید از اثرات خانوم شدنه...هوی ولی من نمیخوام خانوم شم (눈‸눈)...من یه بچه شیطون میمونم تا ابدددد یاححححح•-•✊
تهیونگ : فک کنم نباید حرفشو میزدم
ات : هوی خوشت نمیاد•~•
تهیونگ :......
ات : خوشت بیاد بیاد خوشت نیاد هم سرتو بکوب به دیوار من بچه میمونم کسی هم نمیتونه جلومو بگیره ها ها ها •-•✊
تهیونگ : میزاری کتابمو بخونم؟
ات : نه•-•✊
تهیونگ : 😐
۷۷.۲k
۰۸ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.