⛓🖇my dady🖇⛓ p.4۷
هوفی از سر راحتی کشیدیم رو صندلی ها نشستیم بعد از یه ساعت وقتی کوک بهشو امدرفتیم پیشش و دختر گفته بود اگ فردا و پس فردا حالش خوب بود میتونه مرخص شه
(پرش زمانی ۳ روز بعد )
(ویو ا.ت)
کلی کار ت شرکت انجام دادیم و به جای بابام و عموم رفته بودیم وای خدا فک کنم کلن قرار ما کاراشونو انجام بدیم و امروزم ساعت ۷ باید بریم مهمونی شرکت و باید طوری وانمود کنیم ک نامزدیم واقعا این چه وضعشه
نگاه ساعت کردم ساعت ۵ رو نشون میداد پاشدم رفتم جلو در حموم تو اتاقم و با پا زدم تو در حموم
ا.ت:هویییی یه ساعته تو حمومیا
جیمین:امدم بیرونننن بصبر خو
ا.ت:تا ۵ میشمارم امدی ک هیچ نیومدی میام داخل
جیمین:خوب بابا
ا.ت:۱....۲......۳.....
امدم بگم چهار در حموم باز شد و با بالا تنه ی لخ....ت ک فقط یه حوله دور پاه..اش بسته بود امد بیرون خوب این چیزا دیع عادی شده بود از بص اینطوری رفته بود حموم با دستم محکم شدم تو بازوش
ا.ت:گمشو اونور
جیمین:گراز
ا.ت:عمتهههههه
جیمین: عمه ی من عمه ی توهم هس
عع وا راس میگه ولش بیخیال حموم ۲۰ مینی کردم و امدم بیرون سریع موهامو خشک کردم و یه لباسی همینطوری پوشیدم
و جلوی اینه نشستم و هدمو زدم تو موهام و شروع کردم ارایش کردن یه ارایش لایت کردم و هدمو از تو موهام دراوردم و موهامو درست کردم به سمت کمد رفتم و یه لباس انتخاب کردم انداختم روی تخت تا جیمین نبود زودی لباس عوض کردم و یه کفشه پاشنه بلند مشکی پوشیدم جیون چه کراشم من تعریف از خود نباشه ولی خیلی گاد شدع بودم
استایل ا.ت:اسلاید ۲
استاید جیمین:اسلاید ۳
رفتم پایین جیمینم منتظرم بود مامان بابا هامونم وایساده بود تا مارو بدرقه کنن انگا قرار بود برم خونه شوهرم خلاصه رفتم پایین
ا.ت:خوب شدم؟
همه گفتن عالی و بابا یه سری چیز میز بهم گف ک حواسم باشه و باهم بد رفتار نکنیم و اخلاق سرد و این چیزا نباشه چسمس گفتیم و رفتیم
........
لایک و کامنت بزاری ...
(پرش زمانی ۳ روز بعد )
(ویو ا.ت)
کلی کار ت شرکت انجام دادیم و به جای بابام و عموم رفته بودیم وای خدا فک کنم کلن قرار ما کاراشونو انجام بدیم و امروزم ساعت ۷ باید بریم مهمونی شرکت و باید طوری وانمود کنیم ک نامزدیم واقعا این چه وضعشه
نگاه ساعت کردم ساعت ۵ رو نشون میداد پاشدم رفتم جلو در حموم تو اتاقم و با پا زدم تو در حموم
ا.ت:هویییی یه ساعته تو حمومیا
جیمین:امدم بیرونننن بصبر خو
ا.ت:تا ۵ میشمارم امدی ک هیچ نیومدی میام داخل
جیمین:خوب بابا
ا.ت:۱....۲......۳.....
امدم بگم چهار در حموم باز شد و با بالا تنه ی لخ....ت ک فقط یه حوله دور پاه..اش بسته بود امد بیرون خوب این چیزا دیع عادی شده بود از بص اینطوری رفته بود حموم با دستم محکم شدم تو بازوش
ا.ت:گمشو اونور
جیمین:گراز
ا.ت:عمتهههههه
جیمین: عمه ی من عمه ی توهم هس
عع وا راس میگه ولش بیخیال حموم ۲۰ مینی کردم و امدم بیرون سریع موهامو خشک کردم و یه لباسی همینطوری پوشیدم
و جلوی اینه نشستم و هدمو زدم تو موهام و شروع کردم ارایش کردن یه ارایش لایت کردم و هدمو از تو موهام دراوردم و موهامو درست کردم به سمت کمد رفتم و یه لباس انتخاب کردم انداختم روی تخت تا جیمین نبود زودی لباس عوض کردم و یه کفشه پاشنه بلند مشکی پوشیدم جیون چه کراشم من تعریف از خود نباشه ولی خیلی گاد شدع بودم
استایل ا.ت:اسلاید ۲
استاید جیمین:اسلاید ۳
رفتم پایین جیمینم منتظرم بود مامان بابا هامونم وایساده بود تا مارو بدرقه کنن انگا قرار بود برم خونه شوهرم خلاصه رفتم پایین
ا.ت:خوب شدم؟
همه گفتن عالی و بابا یه سری چیز میز بهم گف ک حواسم باشه و باهم بد رفتار نکنیم و اخلاق سرد و این چیزا نباشه چسمس گفتیم و رفتیم
........
لایک و کامنت بزاری ...
۱۱.۰k
۱۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.