part 114
#part_114
#فرار
گفتم :
- بله حتما مشکلی نیست با کمال میل
همین که پیشنهادشو قبول کردم انگار تو چشماش پرژکتور رو شن شد بله دیگه بایدم ذوق مرگ شه اصلا محل سگم به ارسلان نزاشتم انگار ادماي خوشحال بدون اینکه فکر کنم اصلا یارو کیه سرمو انداختم زیر رفتم وسط اخه بگو دختره ي رواني این کارا چیه میزني دوباره سوتي میدي اخه تو ر*ق*ص بلدي خلاصه دستمو کشید برد وسط جرات نکردم به ارسلان نگاه کنم والا با چشاش میخورتم ازین بعید نیست رفتیم وسط خواست کمرمو بگیره که یه چشم غره ي توپ رفتم و دست شو گرفتم واالاا ملت پرووو شدن حالا من یه گ..ه.ي خوردم اینم تو هوا زد حالت باز خوبه فکر میکرد من و ارسلان نامزدیم فکر نمیکرد میخواست چکار کنه ؟؟
عین خوشحالا داشتیم الکي تکون میخوردیم که مثلا ماهم بلدیم بر*ق*صیم یه لحظه چرخیدم و نگاهم افتاد به ارسلان یا ابلغضل این چرا همچین نیگا میکنه رگ گردنش زده بود بیرون و چشاش بخاطره مشروب خمار شده بود و وحشتنااااک سرخ شده بود دستاشم رو دسته ی مبل مشت شده بود یعنی اینقدر ناراحت شده ؟مگه این یارو کیه ؟
تو اوج اهنگ بود همینجوری داشتم فکر میکردم چرا ارسلان سگ شده که یه لحظه احساس کردم دست مرده که داشت باهام میر*ق*صید از دور کمرم رفت سمت ب.ا.س.ن.م. ترسیدم ولی چیزی نگفتم چرا اینجوری میکنه ؟؟داشت چه غلطی میکرد ؟بیشتر موندنو جایز ندونستم و دستشو ول کردم فاصله گرفتمو با اخم نگاش کردم از نگاهش بدم میومد ناخوداگاه نگاهم پر از نفرت شده بود برگشتمو رفتم سمت یه مبل دور از ارسلان الان حسابی شکه و ترسیده بودم حوصله جواب دادن به ارسلانو نداشتم به خصوص که امشب زیاده روی کرده بود چشمامو روی هم گذاشتم خیلی خسته بودم دیگه چیزی به پایان مهمونی نمونده بود تقریبا همه رفته بودن
#فرار
گفتم :
- بله حتما مشکلی نیست با کمال میل
همین که پیشنهادشو قبول کردم انگار تو چشماش پرژکتور رو شن شد بله دیگه بایدم ذوق مرگ شه اصلا محل سگم به ارسلان نزاشتم انگار ادماي خوشحال بدون اینکه فکر کنم اصلا یارو کیه سرمو انداختم زیر رفتم وسط اخه بگو دختره ي رواني این کارا چیه میزني دوباره سوتي میدي اخه تو ر*ق*ص بلدي خلاصه دستمو کشید برد وسط جرات نکردم به ارسلان نگاه کنم والا با چشاش میخورتم ازین بعید نیست رفتیم وسط خواست کمرمو بگیره که یه چشم غره ي توپ رفتم و دست شو گرفتم واالاا ملت پرووو شدن حالا من یه گ..ه.ي خوردم اینم تو هوا زد حالت باز خوبه فکر میکرد من و ارسلان نامزدیم فکر نمیکرد میخواست چکار کنه ؟؟
عین خوشحالا داشتیم الکي تکون میخوردیم که مثلا ماهم بلدیم بر*ق*صیم یه لحظه چرخیدم و نگاهم افتاد به ارسلان یا ابلغضل این چرا همچین نیگا میکنه رگ گردنش زده بود بیرون و چشاش بخاطره مشروب خمار شده بود و وحشتنااااک سرخ شده بود دستاشم رو دسته ی مبل مشت شده بود یعنی اینقدر ناراحت شده ؟مگه این یارو کیه ؟
تو اوج اهنگ بود همینجوری داشتم فکر میکردم چرا ارسلان سگ شده که یه لحظه احساس کردم دست مرده که داشت باهام میر*ق*صید از دور کمرم رفت سمت ب.ا.س.ن.م. ترسیدم ولی چیزی نگفتم چرا اینجوری میکنه ؟؟داشت چه غلطی میکرد ؟بیشتر موندنو جایز ندونستم و دستشو ول کردم فاصله گرفتمو با اخم نگاش کردم از نگاهش بدم میومد ناخوداگاه نگاهم پر از نفرت شده بود برگشتمو رفتم سمت یه مبل دور از ارسلان الان حسابی شکه و ترسیده بودم حوصله جواب دادن به ارسلانو نداشتم به خصوص که امشب زیاده روی کرده بود چشمامو روی هم گذاشتم خیلی خسته بودم دیگه چیزی به پایان مهمونی نمونده بود تقریبا همه رفته بودن
۱.۴k
۲۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.