روی مبل نشسته بودم که منشیم زنگ زد گفت کار مهمی پیش اومده
روی مبل نشسته بودم که منشیم زنگ زد گفت کار مهمی پیش اومده و من زود باید برم شرکت رفتم اتاقم لباسامو پوشیدم زدم بیرون توی راه ماشین ایزابل رو دیدم که تو فاصله ی جلو تر از من بود برام عجیب بود! چون این سمت یا حتی جلو ترش شهر بازی نی! نمیدونم چرا ولی تعقیبش کردم بینم به کجا میرسه که رسید به یه کافه مشهور ماشینشو پارک کرد رف اون تو منم از شانس خوبم یه ماسک تو ماشینم بود اونو برداشتم زدم و رفتم توی کافه که با چیزی که دیدم همه چیو ریخ ایزابل با یه پسره داش لب میگرفت و بعد نشستن سر جاشون رفتم نزدیک ترین صندلی رو انتخاب کردم و داشتم حرفایی که میزدن رو میشنیدم
(علامت پسره ؟)
؟ :خب بیبی گرل چه خبر؟ چه خبر از ا. ت و چه خبر از کوک!
⬜خب ددی همه چی خوبه امروز عاقد اومد مارو زنو شوهر رسمی کرد! و جمعه این هفته عروسی منو اونه بعدشم که زود ازش حامله میشم و مالو اموالشو میگیرم!!
؟ :خیلی هم عالی! ولی ا. ت چی؟
⬜ا. ت که کوک گف تا جمعه فقط تو این خونس و بعدش پرتش میکنم بیرون
؟ :چقدر هم عالی! حالا از مامانش چه خبر!!
⬜والا مامان کوک که بعدا قراره به گوه خوردن بندازمش که منو انتخاب کرد که بشم عروسش تا ا. ت 😂😂
؟ :آره دقیقن همین طوره بیبی! راسی چجور پیچوندی؟ اومدی بیرون؟
⬜به بهونه...... میخاستم ادامه حرفمو بزنم که یه پسره از میز بغل گفت
_به بهونه رفتن به شهر بازی با دوستاش منو پیچوند! و ماسکمو اوردم پایین تا منو دید
⬜تو... تو... اینجا چیکار میکنی کوک
_عزیرم ت و هرکاری کنی میفهمم( تن صدایی که سعی داره بالانره)
_ببین همین الان میریم داد گاه و منتفی می کنیم این ازدواجو! بعد اونم کارت دارم بد جورررررررر
⬜کوک بخدا اون جور که فک میکنی نی!
بزار برات توضیح بدم
_نباز به توضیح نی خودم همه چیو شنیدم!!!!
ویو کوک
دست ایزابل رو محکم گرفتم و داشتم میبردم بیرون که پسره اومد
؟ :هوی داری کجا میبریش
_نترس!!!! میبرمش داد گاه بعد اون خر کوهی خاص میخوره دختره ی هر. زه!!(داد)
پسره همون جا سر جاش وایساد
ایزابل سوار ماشین شد و رفتم سمت داد گاه و منتفی کردیم این ازدواج رو!
ایزابل داشت میرفت سمت تاکسی های اون طرف خیابون که بش گفتم
_فک نکن همچی تموم شده و من تا همین بلاهارو سرت نیارم ول نمیکنم!!!!
و اصلا سمتم برنگشت و راهش رو ادامه داد و رف نشستم توی ماشینم و بشدت عصبی بودم که یه لحظه یاد حرفاشون تو کافه افتادن که گفت مامانم باید به غلط کردن بیوفته ولی توی برگه ی ازدواج قانونی امضا مامانم لازم نبود!!!! حتی مامانمم توی مراحل ازدواج منو ایزابلم هیچ نقشی نداشت برا همین به فکر اینکه 1℅همه ی اینا یه بازی مزخرفه زنگ زدم مامانم که بد دو بوق جواب داد
••های نفس مامان.......
شرطا :
100 کامنت
60 لایک
(علامت پسره ؟)
؟ :خب بیبی گرل چه خبر؟ چه خبر از ا. ت و چه خبر از کوک!
⬜خب ددی همه چی خوبه امروز عاقد اومد مارو زنو شوهر رسمی کرد! و جمعه این هفته عروسی منو اونه بعدشم که زود ازش حامله میشم و مالو اموالشو میگیرم!!
؟ :خیلی هم عالی! ولی ا. ت چی؟
⬜ا. ت که کوک گف تا جمعه فقط تو این خونس و بعدش پرتش میکنم بیرون
؟ :چقدر هم عالی! حالا از مامانش چه خبر!!
⬜والا مامان کوک که بعدا قراره به گوه خوردن بندازمش که منو انتخاب کرد که بشم عروسش تا ا. ت 😂😂
؟ :آره دقیقن همین طوره بیبی! راسی چجور پیچوندی؟ اومدی بیرون؟
⬜به بهونه...... میخاستم ادامه حرفمو بزنم که یه پسره از میز بغل گفت
_به بهونه رفتن به شهر بازی با دوستاش منو پیچوند! و ماسکمو اوردم پایین تا منو دید
⬜تو... تو... اینجا چیکار میکنی کوک
_عزیرم ت و هرکاری کنی میفهمم( تن صدایی که سعی داره بالانره)
_ببین همین الان میریم داد گاه و منتفی می کنیم این ازدواجو! بعد اونم کارت دارم بد جورررررررر
⬜کوک بخدا اون جور که فک میکنی نی!
بزار برات توضیح بدم
_نباز به توضیح نی خودم همه چیو شنیدم!!!!
ویو کوک
دست ایزابل رو محکم گرفتم و داشتم میبردم بیرون که پسره اومد
؟ :هوی داری کجا میبریش
_نترس!!!! میبرمش داد گاه بعد اون خر کوهی خاص میخوره دختره ی هر. زه!!(داد)
پسره همون جا سر جاش وایساد
ایزابل سوار ماشین شد و رفتم سمت داد گاه و منتفی کردیم این ازدواج رو!
ایزابل داشت میرفت سمت تاکسی های اون طرف خیابون که بش گفتم
_فک نکن همچی تموم شده و من تا همین بلاهارو سرت نیارم ول نمیکنم!!!!
و اصلا سمتم برنگشت و راهش رو ادامه داد و رف نشستم توی ماشینم و بشدت عصبی بودم که یه لحظه یاد حرفاشون تو کافه افتادن که گفت مامانم باید به غلط کردن بیوفته ولی توی برگه ی ازدواج قانونی امضا مامانم لازم نبود!!!! حتی مامانمم توی مراحل ازدواج منو ایزابلم هیچ نقشی نداشت برا همین به فکر اینکه 1℅همه ی اینا یه بازی مزخرفه زنگ زدم مامانم که بد دو بوق جواب داد
••های نفس مامان.......
شرطا :
100 کامنت
60 لایک
۵۰.۴k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.