فیک آقای خشن قسمت۲۸
جون کوک ماریسا رو بغل کرد و آورد خونه مرخصشد کوکی دوید با بغض گفت چی شد عه تهیونگ گفت چیزی نیست قشنگم
ماریسا فشار اومد پایین رفت سرم زد و
جونکوک ماریسا رو برد روی تخت صورتی اش
یهو کروات جون کوک گیر کرد به گل سر ماریسا حواسش نبود افتاد روی ماریسا 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣سریع بلند شد گفت ببخشید خووو گیر کرده بود ماریسا غش کرده بود ازخنده گفت عیبی نداره موهاشو ناز کرد وگفت برو بیرون میخوام استراحت کنم
وقتی که جون کوک رفت ماریسا گفت هوم حقیقتش خوب کن مریض نیستم ولی میخوام بینیم چجوری ازمن مراقبت میکنن
کوکی اومد تو اتاق ماریسا گفت میتونم بیام بغلت ماریسا گفت بیا بغلم
ماریسا موهاشو ناز میکرد کوکی ذوق کرده بود و تودلش گفت بالاخره یکی مثل مادر دوسم داره
ماریسا فشار اومد پایین رفت سرم زد و
جونکوک ماریسا رو برد روی تخت صورتی اش
یهو کروات جون کوک گیر کرد به گل سر ماریسا حواسش نبود افتاد روی ماریسا 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣سریع بلند شد گفت ببخشید خووو گیر کرده بود ماریسا غش کرده بود ازخنده گفت عیبی نداره موهاشو ناز کرد وگفت برو بیرون میخوام استراحت کنم
وقتی که جون کوک رفت ماریسا گفت هوم حقیقتش خوب کن مریض نیستم ولی میخوام بینیم چجوری ازمن مراقبت میکنن
کوکی اومد تو اتاق ماریسا گفت میتونم بیام بغلت ماریسا گفت بیا بغلم
ماریسا موهاشو ناز میکرد کوکی ذوق کرده بود و تودلش گفت بالاخره یکی مثل مادر دوسم داره
۵.۱k
۱۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.