Why?p²⁷
لیا:جولی........ یا حضرت ادممم اون رژ منهه؟؟؟
جیون:آله خاله
__________________________________________
*داخل مهمونی*
رفتم اونجا ولی جیون رو گذاشتم خو نه ی مامانم
رفتم داخل دیدم کوک وایساده منتظره یه نفره
رفتم پیشش
کوک:امدی؟
جولیا:آره
کوک:بریم؟
جولیا:مگه منتظر کسی نیستی
کوک: اون ینفر امد
جولیا:کو نمیبینم؟؟
کوک:هنوز هم مثله قبلا اسکلی
جولیا:خودتی گووووزو راستی یونا کو
کوک:پیش دوست پسرشه
جولیا:مگه دوست پسرش تو نبودی
کوک:مننن؟
جولیا:آره
کوک:من وقتی خودم دوست دختر دارم چرا اون
جولیا:دوست دخترت کو؟؟
کوک:جلوم وایساده
جولیا:اِوا منو میگی
کوک:آره خودتو میگم جولیا من هنوز عاشقتم
جولیا:فکر کردی من یادم رفته
کوک:میدونم منو نمیبخشی اما
جولیا:اما چی
کوک:یه فرصت دیگه بهم بده
جولیا:حالا ببینم چی میشه
کوک:بریم داخل
جولیا:هوفف .. بریم
دست کوک رو گرفتم
رفتیم داخل
یونا:هییی ... کوک امدی
کوک: نه هنوز تو راهم
یونا:*خنده ی الکی*هنوز هم که هنوزه مثله ۱۰ سال پیش شوخ طبعی
کوک :۱۰ سال پیش؟؟
یونا:کوک یعنی خاطراتمون رو یادت نمیاد
دیدم دوستام اونجا نشستن
جولیا:عشقم من برم پیش دوستام سریع بر میگردم
کوک:برو عشقم
رفتم پیش دوستام
یونا:میبینم که دوست دخترت دختر عموته
کوک:دوست دخترم نیست
یونا:نکنه نامزدته
کوک:زنمه
یونا:چیییی
کوک:تازه یه دختر خوشگل هم ازش دارم
یونا:من این پارتی رو گرفتم که ترو ببینم تا بهت پیشنهاد بدم
کوک:مگه تو دوست پسر نداری؟
یونا:میتونم بخاطر ولش کنم
کوک:ولی،تو خودت فکر کن من بخاطر تو میتونم زنمو ول کنم
یونا:آره میتونی من اگه بودم ولش میکردم
کوک: یونا تو اصلا مثله قبل نیستی
یونا:چرا عشقم
کوک:خیلی هرزه ای
یونا:عشقم قول میدم نظرت عوض شه
کوک:فقط برو گمشو
یونا:...
خب دستم شکستتتت فردا ادامش رو مینویسم
جیون:آله خاله
__________________________________________
*داخل مهمونی*
رفتم اونجا ولی جیون رو گذاشتم خو نه ی مامانم
رفتم داخل دیدم کوک وایساده منتظره یه نفره
رفتم پیشش
کوک:امدی؟
جولیا:آره
کوک:بریم؟
جولیا:مگه منتظر کسی نیستی
کوک: اون ینفر امد
جولیا:کو نمیبینم؟؟
کوک:هنوز هم مثله قبلا اسکلی
جولیا:خودتی گووووزو راستی یونا کو
کوک:پیش دوست پسرشه
جولیا:مگه دوست پسرش تو نبودی
کوک:مننن؟
جولیا:آره
کوک:من وقتی خودم دوست دختر دارم چرا اون
جولیا:دوست دخترت کو؟؟
کوک:جلوم وایساده
جولیا:اِوا منو میگی
کوک:آره خودتو میگم جولیا من هنوز عاشقتم
جولیا:فکر کردی من یادم رفته
کوک:میدونم منو نمیبخشی اما
جولیا:اما چی
کوک:یه فرصت دیگه بهم بده
جولیا:حالا ببینم چی میشه
کوک:بریم داخل
جولیا:هوفف .. بریم
دست کوک رو گرفتم
رفتیم داخل
یونا:هییی ... کوک امدی
کوک: نه هنوز تو راهم
یونا:*خنده ی الکی*هنوز هم که هنوزه مثله ۱۰ سال پیش شوخ طبعی
کوک :۱۰ سال پیش؟؟
یونا:کوک یعنی خاطراتمون رو یادت نمیاد
دیدم دوستام اونجا نشستن
جولیا:عشقم من برم پیش دوستام سریع بر میگردم
کوک:برو عشقم
رفتم پیش دوستام
یونا:میبینم که دوست دخترت دختر عموته
کوک:دوست دخترم نیست
یونا:نکنه نامزدته
کوک:زنمه
یونا:چیییی
کوک:تازه یه دختر خوشگل هم ازش دارم
یونا:من این پارتی رو گرفتم که ترو ببینم تا بهت پیشنهاد بدم
کوک:مگه تو دوست پسر نداری؟
یونا:میتونم بخاطر ولش کنم
کوک:ولی،تو خودت فکر کن من بخاطر تو میتونم زنمو ول کنم
یونا:آره میتونی من اگه بودم ولش میکردم
کوک: یونا تو اصلا مثله قبل نیستی
یونا:چرا عشقم
کوک:خیلی هرزه ای
یونا:عشقم قول میدم نظرت عوض شه
کوک:فقط برو گمشو
یونا:...
خب دستم شکستتتت فردا ادامش رو مینویسم
۹.۳k
۰۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.