وقتی میری بار پارت ۲۸
*ا.ت ویو*
حرف کوک خیلی منو درگیر کرد . یعنی چی مجبوره جدا شه ؟ پدرش زورش کرده ؟ کسی تحدید کرده؟ اصلا نمی دونم خلاصه رفتم سوار ماشین شدم که فیلیکس منو برسونه
& می خوای بریم یه کافه ای جایی؟
+ اره . هنوز هم میتونم کار کنم پیشتون؟
& معلومه که اره میتونی منشی من باشی
+ مرسی فیلیکس ( لپشو می بوسه)
& شیطون
+ ( خنده)
درست بود می خندیدم ولی خندم از ته دل نبود فقط یه ماسک بود که روی صورتم زده بودم تا کسی درموندگیم رو نبینه کسی نبینه چه آشوبی تو دلمه . جئون جانکوک من همیشه عاشقت میمونم . حتی اگه جدا شده باشیم من هنوزم مال تو ام . من هنوزم دلم واسه خنده خرگوشیات میره هنوزم وقتی نزدیکم میشی قلبم تند تند می زنه . ولی الان دلیل زدن قلبم رفته.. ...
& ا.ت رسیدیم
+ باشه
باید دنبال یه زندگی جدید باشم . هر چند که نمی تونم ازت دست بکشم .هر چند که هیچ وقت از یادم نمیری .
& خب چی سفارش میدی ؟
ولی وقتی فیلیکس پیشم بود حس راحتی می کردم لبخندش یه آرامش خواصی توش بود . چشماش می شد غرق شم توشون . کک و مک هاش مثل ستاره های توی آسمون بودن . نکنه ازش خوشم اومده ؟ انقد سریع کوک رو یادم رفته ؟
& چی می خوری ا.ت؟ خوبی؟
+ آیس امریکانو
& منم یه آیس لاته
& خب
+ حس می کنم
& چی حس می کنی
+ ولش کن آلام فک می کنی هولم
& من هیچ وقت همچین فکری نمی کنم
+ حس می کنم خیلی زیبایی
& چ تازه فهمیدی ؟
+ دلقک ( این فحش کیه ؟خودش میدونه با کیم )
& باشه بابا ( خنده )
& تو هم زیبایی
+ می دونم همیشه بودم ( اشوه خرکي)
& اوه اون جانکوک نیست
+ اون یه دختره ؟ ( بغض)
& تو جدا شدی
+ میشه لطفا نقش کاپل هارو بازی کنیم ؟
& باشه ( ا.ت رو میاره رو پاش ) همکاری کن
* کوک ویو *
وقتی طلاق گرفتیم رفتم تو ماشین و فقط گریه کردم . ا.ت بهت قل میدم همیشه عاشقت بمونم . تو دلیل خنده هام دلیل زدن قلبم تو دلیل وجود من تو این دنیایی فقط کاشکی بفهمی من به خاطر خودت اینکارو کردم ا.ت من همه ی هستی مو فدات می کنم . برق لبت منو دیوونه کرد . خنده هات با همه فرق داشت . من تو بغلت آروم تریم لحظه هارو داشتم . بوی تنت تنها بویی که هیچ وقت ازش خسته نمیشم و مطمئنن یه روزی دل تنگ اون بو می شم .
تلفنم زنگ خورد اون سانای جن.ده بود
* تلفن *
سانا= سلام ددی
_ بله ؟
سانا= بیا بریم کافهی.... جشن بگیریم طلاقت رو
_ باشه الان میام
* پایان مکالمه*
جشن بگیریم ؟ جشن؟؟ مراسم ختم هم براش کمه
راه اوفتادم سمت کافه . رسدین اونجا سانا هم اونجا بود . سفارش دادیم اومدیم بشینیم . یهو ا.ت و فیلیکس و دیدم . ا.ت روی پای فیلیکس بود ..
..................................حمایت حمایت.........................
حرف کوک خیلی منو درگیر کرد . یعنی چی مجبوره جدا شه ؟ پدرش زورش کرده ؟ کسی تحدید کرده؟ اصلا نمی دونم خلاصه رفتم سوار ماشین شدم که فیلیکس منو برسونه
& می خوای بریم یه کافه ای جایی؟
+ اره . هنوز هم میتونم کار کنم پیشتون؟
& معلومه که اره میتونی منشی من باشی
+ مرسی فیلیکس ( لپشو می بوسه)
& شیطون
+ ( خنده)
درست بود می خندیدم ولی خندم از ته دل نبود فقط یه ماسک بود که روی صورتم زده بودم تا کسی درموندگیم رو نبینه کسی نبینه چه آشوبی تو دلمه . جئون جانکوک من همیشه عاشقت میمونم . حتی اگه جدا شده باشیم من هنوزم مال تو ام . من هنوزم دلم واسه خنده خرگوشیات میره هنوزم وقتی نزدیکم میشی قلبم تند تند می زنه . ولی الان دلیل زدن قلبم رفته.. ...
& ا.ت رسیدیم
+ باشه
باید دنبال یه زندگی جدید باشم . هر چند که نمی تونم ازت دست بکشم .هر چند که هیچ وقت از یادم نمیری .
& خب چی سفارش میدی ؟
ولی وقتی فیلیکس پیشم بود حس راحتی می کردم لبخندش یه آرامش خواصی توش بود . چشماش می شد غرق شم توشون . کک و مک هاش مثل ستاره های توی آسمون بودن . نکنه ازش خوشم اومده ؟ انقد سریع کوک رو یادم رفته ؟
& چی می خوری ا.ت؟ خوبی؟
+ آیس امریکانو
& منم یه آیس لاته
& خب
+ حس می کنم
& چی حس می کنی
+ ولش کن آلام فک می کنی هولم
& من هیچ وقت همچین فکری نمی کنم
+ حس می کنم خیلی زیبایی
& چ تازه فهمیدی ؟
+ دلقک ( این فحش کیه ؟خودش میدونه با کیم )
& باشه بابا ( خنده )
& تو هم زیبایی
+ می دونم همیشه بودم ( اشوه خرکي)
& اوه اون جانکوک نیست
+ اون یه دختره ؟ ( بغض)
& تو جدا شدی
+ میشه لطفا نقش کاپل هارو بازی کنیم ؟
& باشه ( ا.ت رو میاره رو پاش ) همکاری کن
* کوک ویو *
وقتی طلاق گرفتیم رفتم تو ماشین و فقط گریه کردم . ا.ت بهت قل میدم همیشه عاشقت بمونم . تو دلیل خنده هام دلیل زدن قلبم تو دلیل وجود من تو این دنیایی فقط کاشکی بفهمی من به خاطر خودت اینکارو کردم ا.ت من همه ی هستی مو فدات می کنم . برق لبت منو دیوونه کرد . خنده هات با همه فرق داشت . من تو بغلت آروم تریم لحظه هارو داشتم . بوی تنت تنها بویی که هیچ وقت ازش خسته نمیشم و مطمئنن یه روزی دل تنگ اون بو می شم .
تلفنم زنگ خورد اون سانای جن.ده بود
* تلفن *
سانا= سلام ددی
_ بله ؟
سانا= بیا بریم کافهی.... جشن بگیریم طلاقت رو
_ باشه الان میام
* پایان مکالمه*
جشن بگیریم ؟ جشن؟؟ مراسم ختم هم براش کمه
راه اوفتادم سمت کافه . رسدین اونجا سانا هم اونجا بود . سفارش دادیم اومدیم بشینیم . یهو ا.ت و فیلیکس و دیدم . ا.ت روی پای فیلیکس بود ..
..................................حمایت حمایت.........................
۱۲.۸k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.