بازی عشق 🧠🫀
Part 9
کوک: خب تو هی بخوای بری پایین بری بالا پات درد میگیره تو رو چارپایه وایسا من بهت پرونده هارو میدم بذاری
ات: نه نه مشکلی نیست
کوک: نخیر وایسا من بهت میدم من رئیستم دیگ
ات: خب باشه
با خودش) وایی این چقد مهربونه خداا من نمی تونم دل اینو بشکنم
ات نه نه اگه میخوای بری پیش مامانت باید درست انجام بدی کارت رو و عاشق نشی
۴۰ مین بعد
ات : خب اینم آخریش تموم شد، ممنون
کوک: خسته نباشی
ات : ممنون
کوک: خب دیگه تایم کاری هم تموم شد می تونین برین
ات: بله ممنون خدافس
کوک: خدافس
کوک ویو
واییی خدا باورم نیمشه یعنی من کمک این کردممم واییی چرا من اینجوری شدم هااا ولش کن نباید زیاد مهربون باشم باهاش از شرکت میره بیرون
ات ویو
واییی خدا مردم از خستگیی
از شرکت میره بیرون
اووو چرا بارون میاد الان خیس میشم چتر ندارم از این به بعد ماشین رو باید داخل پارکینگ شرکت بذارم رفتم سمت ماشین با چیزی که دیدم خشکم زد چهارتا چرخ ماشینم سوراخ شده بود واییی نه همین جوری داشتم ب ماشین نگا میکردم که باید صدای بوق ی ماشین دیگه به خودم اومد ی که بغلم وایساده بود شیشه هاشو اورد پایین اوو اون کوک
کوک: ات چیزی شده
ات: خب یکی چهارتا چرخ ماشینم رو سوراخ کرده
کوک: خب الان بارون میاد بیا من میرسونمت
ات: نه ممنون نیازی نیست
کوک: تعارف نکن دیگه بیا
ات: باشه ممنون ( سوار میشه)
ات: ماشینم اینجا باشه خطرناک نیست؟؟
کوک : نه خیالت راحت ( شروع میکنه به حرکت خب ادرس رپ میگی
ات : ادرس رو میگه
کوک : از این به بعد ماشین رو داخل پارکینگ بذار
ات : بله چشم
ته یانگ ویو
ی فرصت دیگه به ات میگم اگع قبول نکنه که بدجور گند میزنم به زندگیش
دم در خونه وایسادع تا ات برگرده
ات و کوک میرسن ...
کوک: خب تو هی بخوای بری پایین بری بالا پات درد میگیره تو رو چارپایه وایسا من بهت پرونده هارو میدم بذاری
ات: نه نه مشکلی نیست
کوک: نخیر وایسا من بهت میدم من رئیستم دیگ
ات: خب باشه
با خودش) وایی این چقد مهربونه خداا من نمی تونم دل اینو بشکنم
ات نه نه اگه میخوای بری پیش مامانت باید درست انجام بدی کارت رو و عاشق نشی
۴۰ مین بعد
ات : خب اینم آخریش تموم شد، ممنون
کوک: خسته نباشی
ات : ممنون
کوک: خب دیگه تایم کاری هم تموم شد می تونین برین
ات: بله ممنون خدافس
کوک: خدافس
کوک ویو
واییی خدا باورم نیمشه یعنی من کمک این کردممم واییی چرا من اینجوری شدم هااا ولش کن نباید زیاد مهربون باشم باهاش از شرکت میره بیرون
ات ویو
واییی خدا مردم از خستگیی
از شرکت میره بیرون
اووو چرا بارون میاد الان خیس میشم چتر ندارم از این به بعد ماشین رو باید داخل پارکینگ شرکت بذارم رفتم سمت ماشین با چیزی که دیدم خشکم زد چهارتا چرخ ماشینم سوراخ شده بود واییی نه همین جوری داشتم ب ماشین نگا میکردم که باید صدای بوق ی ماشین دیگه به خودم اومد ی که بغلم وایساده بود شیشه هاشو اورد پایین اوو اون کوک
کوک: ات چیزی شده
ات: خب یکی چهارتا چرخ ماشینم رو سوراخ کرده
کوک: خب الان بارون میاد بیا من میرسونمت
ات: نه ممنون نیازی نیست
کوک: تعارف نکن دیگه بیا
ات: باشه ممنون ( سوار میشه)
ات: ماشینم اینجا باشه خطرناک نیست؟؟
کوک : نه خیالت راحت ( شروع میکنه به حرکت خب ادرس رپ میگی
ات : ادرس رو میگه
کوک : از این به بعد ماشین رو داخل پارکینگ بذار
ات : بله چشم
ته یانگ ویو
ی فرصت دیگه به ات میگم اگع قبول نکنه که بدجور گند میزنم به زندگیش
دم در خونه وایسادع تا ات برگرده
ات و کوک میرسن ...
۷.۴k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.