چند پارتی پارت ۲
چند پارتی پارت ۲
وقتی پسر خالت بود و...
ات
اشکامو پاک کردمو از اتاق اومدم بیرون البته اتاق که نمیشه بهش گفت بیشتر شبیه انباریه....
کوک
دلم برای اتم تنگ شده اگه به خاطر اون دختره ی هرزه قراردادو قبول نمیکردم الان اون پیشم بود اره درسته من اشتباه کردم من عشقی رو که نسبت به ات داشتمو نادیده گرفتم فقطم به خاطر اینکه اون هرزه اتفاقی براش نیوفته
فلش بک به گذشته
کوک
ات رو رسوندم خونه با هم رفته بودیم شهر بازی کلی هم بهمون خوش گذشت
رسیدم خونه ی خودم میخاستم ماشینو بزارم داخل پارکینگ که اون ون مشکی رو دیدم،با عصبانیت از ماشین پیاده شدمو به سمت ون رفتم بادیگارد درو برام باز کرد منم نشستم داخلش
کوک.مگه بهت نگفتم نمیخام درو ور خونم باشی
فرد.چند روزه ندیدمت هار شدی پسر جون،قراردادو که یادت نرفته؟ات رو میدی به من منم اون دختری که دوسش داری رو نمیکشم
کوک.چند روز بهم مهلت بده ات تازه داره باهام راه میاد
فرد.خوبه حالا میتونی بری
از ون پیاده شدمو به سمت خونه رفتم درو باز کردمو روی مبل لم دادم دستمو گذاشتم رو قلبم
باید جلوشو بگیرم نباید عاشق ات شم وگرنه میا رو میکشه،ولی مگه قلب من حرف حالیش میشه؟هی سعی میکنم ازش دوری کنم ولی قلبم نمیزاره دوباره مجبورم برم کنارش
از رو مبل بلند شدمو رفتم توی حموم...
پایان فلش بک
کوک
یعنی الان اتم داره چیکار میکنه،نکنه اون عوضی گیرش بیاره؟ای کاش هیچوقت اون قراردادو به خاطر میا ی بی لیاقت قبول نمیکردم دیگه نمیتونستم تحمل کنم پس تصمیم گرفتم برم کنار ات...
ات
روی مبل نشسته بودمو فیلم نگاه میکردم حداقل دیدن کی دراما یکم از دردم کمتر میکرد،مامان بابام خونه نبودن هر دوشون رفته بودم سر کار،فیلم تموم شد همین موقع صدای زنگ در اومد
به خیال اینکه مامانمه رفتم درو باز کردم اما با قیافه ی نحس سوهو روبرو شدم
سوهو.به به دختر عموی خشگلم،حالت چطوره؟
ات.چی میخای؟
سوهو.این چه طرز صحبت کردنه؟نمیخای بزاری بیام تو بلاخره قرارع یه عمر کنار هم زندگی کنیم
از کنار در رفتم کنار سوهو هم اومد داخل
ات.ببین سوهو من کاری ندارم که بقیه چه تصمیمی برای منو تو گرفتم ولی اینو بدون من هیچوقت حاظر نمیشم با توئه روانی توی یه خونه زندگی کنم
سوهو.این تو نیستی که تصمیم میگیری عشقم هفته ی دیگه عروسیمونه بعدشم کی حاظر میشه با یه دختر هرزه ازدواج کنه ها؟
وقتی سوهو اینو گفت یکم عصبانی شدم به خاطر همین یه سیلی بهش زدم
ات.مواظب حرف زدنت باش،بفهم چی داره از دهنت خارج میشه
سوهو از عصبانیت قرمز شده بود به خاطر همین دست منو گرفتو کشوندم بیرون
ات.هی چیکار میکنی؟دستمو ول کن
منو انداخت توی ماشینو درو محکم بست...
شرطا
۲۲ لایک
۲۰ کام
وقتی پسر خالت بود و...
ات
اشکامو پاک کردمو از اتاق اومدم بیرون البته اتاق که نمیشه بهش گفت بیشتر شبیه انباریه....
کوک
دلم برای اتم تنگ شده اگه به خاطر اون دختره ی هرزه قراردادو قبول نمیکردم الان اون پیشم بود اره درسته من اشتباه کردم من عشقی رو که نسبت به ات داشتمو نادیده گرفتم فقطم به خاطر اینکه اون هرزه اتفاقی براش نیوفته
فلش بک به گذشته
کوک
ات رو رسوندم خونه با هم رفته بودیم شهر بازی کلی هم بهمون خوش گذشت
رسیدم خونه ی خودم میخاستم ماشینو بزارم داخل پارکینگ که اون ون مشکی رو دیدم،با عصبانیت از ماشین پیاده شدمو به سمت ون رفتم بادیگارد درو برام باز کرد منم نشستم داخلش
کوک.مگه بهت نگفتم نمیخام درو ور خونم باشی
فرد.چند روزه ندیدمت هار شدی پسر جون،قراردادو که یادت نرفته؟ات رو میدی به من منم اون دختری که دوسش داری رو نمیکشم
کوک.چند روز بهم مهلت بده ات تازه داره باهام راه میاد
فرد.خوبه حالا میتونی بری
از ون پیاده شدمو به سمت خونه رفتم درو باز کردمو روی مبل لم دادم دستمو گذاشتم رو قلبم
باید جلوشو بگیرم نباید عاشق ات شم وگرنه میا رو میکشه،ولی مگه قلب من حرف حالیش میشه؟هی سعی میکنم ازش دوری کنم ولی قلبم نمیزاره دوباره مجبورم برم کنارش
از رو مبل بلند شدمو رفتم توی حموم...
پایان فلش بک
کوک
یعنی الان اتم داره چیکار میکنه،نکنه اون عوضی گیرش بیاره؟ای کاش هیچوقت اون قراردادو به خاطر میا ی بی لیاقت قبول نمیکردم دیگه نمیتونستم تحمل کنم پس تصمیم گرفتم برم کنار ات...
ات
روی مبل نشسته بودمو فیلم نگاه میکردم حداقل دیدن کی دراما یکم از دردم کمتر میکرد،مامان بابام خونه نبودن هر دوشون رفته بودم سر کار،فیلم تموم شد همین موقع صدای زنگ در اومد
به خیال اینکه مامانمه رفتم درو باز کردم اما با قیافه ی نحس سوهو روبرو شدم
سوهو.به به دختر عموی خشگلم،حالت چطوره؟
ات.چی میخای؟
سوهو.این چه طرز صحبت کردنه؟نمیخای بزاری بیام تو بلاخره قرارع یه عمر کنار هم زندگی کنیم
از کنار در رفتم کنار سوهو هم اومد داخل
ات.ببین سوهو من کاری ندارم که بقیه چه تصمیمی برای منو تو گرفتم ولی اینو بدون من هیچوقت حاظر نمیشم با توئه روانی توی یه خونه زندگی کنم
سوهو.این تو نیستی که تصمیم میگیری عشقم هفته ی دیگه عروسیمونه بعدشم کی حاظر میشه با یه دختر هرزه ازدواج کنه ها؟
وقتی سوهو اینو گفت یکم عصبانی شدم به خاطر همین یه سیلی بهش زدم
ات.مواظب حرف زدنت باش،بفهم چی داره از دهنت خارج میشه
سوهو از عصبانیت قرمز شده بود به خاطر همین دست منو گرفتو کشوندم بیرون
ات.هی چیکار میکنی؟دستمو ول کن
منو انداخت توی ماشینو درو محکم بست...
شرطا
۲۲ لایک
۲۰ کام
۱۶.۴k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.