(عشق در مدرسه) پارت ۱۶
+بار آخرته نگاهتو از ددیت میگیری فهمیدی
_ف...فهمیدم (خجالت)
+ات ببینم از من خجالت میکشی چرا نگام نمیکنی هوم؟؟؟؟؟
_این درو باز کن تهیونگ
+تا جوابمو ندی باز نمیکنم لباسم نمیپوشم
_ای خدا منو بکن
+چرا خدا تو رو بکنه من خودم نوکرتم میکنمت هر وقت خواستی(خنده)
_اهه بسه دیگه تهیونگ(خجالت)
محکم بغلم کرد
+بیبی خجالتی من دوستت دارم عشقم
_منم دوستت دارم
+پس دیگه از من خجالت نکش خب
_باشه ولی برو لباستو بپوش
یهو رفت عقب هیچ لباس زیری هم برش نبود سریع جلوی چشامو گرفتم و رومو برگردوندم
_لباستو بپوشششش
+ات تو چرا اینجوری میکنی نکنه دوباره دلت تنبیه میخواد
_نه نه دلم اصلا نمیخواد دوباره به فاک برم فقط لباستو بپوش
+برگرد
_نمیتونم
+ات گفتم برگرد همین الان میای بغلم زود باش(داد و عصبی)
با دادی که زد شاشیدم تو خودم و برگشتم و خیلی سریع رفتم و بغلش کردم و سرمو گذاشتم رو سینش و چشامو بستیدم خودمو چسپوندم بهش خیلی محکم
+آفرین بیبی گرل خوبم(لبخند)
_(داره از خجالت آب میشه بدبخت😂)
+خیلی خب حالا بزار من لباسامو بپوشم
ازش جدا شدم و رفتم کنار لباساشو پوشید و دستمو گرفت و رفتیم بیرون سر میز صبحانه صبحونه خوردیم و اون رفت بالا تو اتاق کارش منم رفتم تو اتاق خودم و از پنجره بیرون رو نگاه میکردم حوصلم سر رفته بود دلم برای دانشگاه تنگ شده بود هووووف دوس داشتم برم دانشگاه رفتم پشت در اتاق تهیونگ و در زدم
+بیا تو
رفتم داخل با لبخند نگام میکرد
+چیزی شده عزیزم
رفتم نزدیک تر
_هووووف حوصلم سر رفته دلم برای دوستام و دانشگاه تنگ شده
بعد یکم فکر کردن گفت
+دوس داری دوباره بریم دانشگاه
_میای بریم(ذوق)
+اره چرا نیام از فردا میریم
_خیلی خب باشه
رفتم و لباشو محکم بوس کردم
+آخ خوردنی من (لبخند)
از اتاق رفتم بیرون و به دوستام خبر دادم که از فردا دوباره میایم
_ف...فهمیدم (خجالت)
+ات ببینم از من خجالت میکشی چرا نگام نمیکنی هوم؟؟؟؟؟
_این درو باز کن تهیونگ
+تا جوابمو ندی باز نمیکنم لباسم نمیپوشم
_ای خدا منو بکن
+چرا خدا تو رو بکنه من خودم نوکرتم میکنمت هر وقت خواستی(خنده)
_اهه بسه دیگه تهیونگ(خجالت)
محکم بغلم کرد
+بیبی خجالتی من دوستت دارم عشقم
_منم دوستت دارم
+پس دیگه از من خجالت نکش خب
_باشه ولی برو لباستو بپوش
یهو رفت عقب هیچ لباس زیری هم برش نبود سریع جلوی چشامو گرفتم و رومو برگردوندم
_لباستو بپوشششش
+ات تو چرا اینجوری میکنی نکنه دوباره دلت تنبیه میخواد
_نه نه دلم اصلا نمیخواد دوباره به فاک برم فقط لباستو بپوش
+برگرد
_نمیتونم
+ات گفتم برگرد همین الان میای بغلم زود باش(داد و عصبی)
با دادی که زد شاشیدم تو خودم و برگشتم و خیلی سریع رفتم و بغلش کردم و سرمو گذاشتم رو سینش و چشامو بستیدم خودمو چسپوندم بهش خیلی محکم
+آفرین بیبی گرل خوبم(لبخند)
_(داره از خجالت آب میشه بدبخت😂)
+خیلی خب حالا بزار من لباسامو بپوشم
ازش جدا شدم و رفتم کنار لباساشو پوشید و دستمو گرفت و رفتیم بیرون سر میز صبحانه صبحونه خوردیم و اون رفت بالا تو اتاق کارش منم رفتم تو اتاق خودم و از پنجره بیرون رو نگاه میکردم حوصلم سر رفته بود دلم برای دانشگاه تنگ شده بود هووووف دوس داشتم برم دانشگاه رفتم پشت در اتاق تهیونگ و در زدم
+بیا تو
رفتم داخل با لبخند نگام میکرد
+چیزی شده عزیزم
رفتم نزدیک تر
_هووووف حوصلم سر رفته دلم برای دوستام و دانشگاه تنگ شده
بعد یکم فکر کردن گفت
+دوس داری دوباره بریم دانشگاه
_میای بریم(ذوق)
+اره چرا نیام از فردا میریم
_خیلی خب باشه
رفتم و لباشو محکم بوس کردم
+آخ خوردنی من (لبخند)
از اتاق رفتم بیرون و به دوستام خبر دادم که از فردا دوباره میایم
۱۴۶.۶k
۱۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.