ادامه پارت ۴
کوک : احساس نمیکنی مزاحم منو عشقم شدی؟
ته : آم خب ادامه بدید منم نگاه میکنم
کوک : تهیونگ....
ته : اوکی بای
کوک : هی وایسا
ته : بله
کوک : چیکار داشتی
ته : هیچی میخواستم بگم مادرت گفته امشب باید با دوس دخترت بیای و من فک کردم نداری و اومدم بگم که بله انگار داری و ما خبر نداشتیم
کوک : اوک برو
*ته رفت
ات : که من دوس دخترتم اره؟؟؟
کوک : باید نقش بازی کنی
ات : چرا
کوک : دلیلی نمیبینم که توضیح بدم بهت باید نقشت رو خوب بازی کنی وگرنه تنبیه میشی
ات : باشه
کوک : آفرین بیبی گرل
ات : نگو بدم میاد
کوک : چرا بیب؟
ات : من بیب تو نیستم
کوک : با این لباسی که پوشیدی تا یک ساعت دیگه زیرم باید جون بدی
ات : برو گمشوووو بابااااا
کوک : خب دیگه بی جنبه گوه خوری نکن بریم منتظرن
ات : باش بریم
رفتن به جشن ....
ات ویو :
پشمااامممم چه عمارتییییی حاجی چه خوشگلهههههههههه وای چ بزرگهههههههه
داشتم همینجوری به بهشت رو به روم نگاه میکردم یهو.......
من شما رو خیلییییی دوست دارم🤣😔
شرطا : ۳۰ لایک ۴۰ کامنت
ته : آم خب ادامه بدید منم نگاه میکنم
کوک : تهیونگ....
ته : اوکی بای
کوک : هی وایسا
ته : بله
کوک : چیکار داشتی
ته : هیچی میخواستم بگم مادرت گفته امشب باید با دوس دخترت بیای و من فک کردم نداری و اومدم بگم که بله انگار داری و ما خبر نداشتیم
کوک : اوک برو
*ته رفت
ات : که من دوس دخترتم اره؟؟؟
کوک : باید نقش بازی کنی
ات : چرا
کوک : دلیلی نمیبینم که توضیح بدم بهت باید نقشت رو خوب بازی کنی وگرنه تنبیه میشی
ات : باشه
کوک : آفرین بیبی گرل
ات : نگو بدم میاد
کوک : چرا بیب؟
ات : من بیب تو نیستم
کوک : با این لباسی که پوشیدی تا یک ساعت دیگه زیرم باید جون بدی
ات : برو گمشوووو بابااااا
کوک : خب دیگه بی جنبه گوه خوری نکن بریم منتظرن
ات : باش بریم
رفتن به جشن ....
ات ویو :
پشمااامممم چه عمارتییییی حاجی چه خوشگلهههههههههه وای چ بزرگهههههههه
داشتم همینجوری به بهشت رو به روم نگاه میکردم یهو.......
من شما رو خیلییییی دوست دارم🤣😔
شرطا : ۳۰ لایک ۴۰ کامنت
۶۱.۲k
۲۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.