Cold hearted
part²⁴
جنی:خانواده هامون با ازدواج اینا دوباره بهم وصل شد
فکر کردین این دو دوباره به هم برگشتن خیر این فقط یه نقشه برای گول زدن خانواده ها بوده و برای فهمیدن اینکه خانواده ها در ارتباط بوده یا نه
هانا:هه شما چقدر ساده هستین "پوزخند"
جنی:چی
ته:همش نقشه بود حتی دلیلی نداشتیم بیایم اینجا فقط بخاطر فهمیدن این بود که شماها چطور باهم در ارتباط هستین "سرد"
لینا:الان چی شد
هانا:سلین کفشمو کش مو بده
سلین:بفرمایین
هانا:تو نمیای
سلین:نه امشب میخوام برم پیش خانوادم
هانا:خانواده؟من چند هفتس نیومدم اون خونه "سرد"
پ.کوک:هفت ماه و شش روز
هانا:اوه چقدر زیاد خب مهم نبود برام خدانگهدار"سرد"
ته:دیگه دلیل رومخ نیازین بای بای"سرد"
هانا:کیم فردا میبینمت "پوزخند"
ته:اگر بردی هرچی بگی قبوله "پوزخند"
هانا:یونتانم میبرم
ته:عمرا
هانا:کی به حرف تو گوش میده روانی "پوزخند"
هوپی:اصلا اینا رو درک نمیکنم
سولی:تو درک نمیکنی من نمیفهمم
ته:اوه یادم رفت پس فردا قمار میشه تو بار "رایحه تلخ مافیا" میخوام ببینم سر کی قمار میکنی "سرد"
هانا:دیگه چیزی ندارم همه رو بردی میخوام سر خودم قمار کنم"سرد"
ویو هانا
بعد کلی حرف با اون احمق"خودتی اشغال بدون داری چی میگی" رفتم تو ماشین نشستم تازه سگشم نداد . سوار ماشین شدم و با سرعت ۱۰۰ تا تا خونه رفتم صبح که بلند شدم دیدم کار مهمی به غیر از ملاقات تمام مافیا ها ندارم پس تصمیم گرفتم برم یه دوش بگیر بعد از دوش موهای سبز پاستیلیی که اصلا به مافیا نمیخورد رو به مشکی تغییر دادم و یه لباس راحت پوشیدم و زنگ زدم به مربی بوکسم اونم اومد به ۲ ساعتی باهم کار کردیم و رفت بعد چون حوصله نداشتم از خونه بخاطر ناخن و اینا برم بیرون زنگ زدم اومدن
یارو:خانم چه مدلی میخواین
هانا:یه مدل باشه که زیاد سنگین نباشه فقط
یارو:لین مدل خوبه
هانا:اوهوم اوکیه
ادامه ویو
بعد از رفتن یارو که نمیدونم اسمش چی بود رفتم یه لباس خوشگل مشکی انتخاب کردم که دیدم ساعت ۵ شده یا علی ولی مهم نبود من باید ساعت ۸ میرفتم رفتم یکم موهامو خوشگل کردم و یه میکاپ ساده در حد خط چشم و بالم لب. و کرم نرمکننده زدم و کوله پشتی بنفشم رو برداشتم و سوار ماشینم شدم اصلا حوصله نداشتم کسی ببرتم نشستم تو ماشین و رفتم اونجا مثل همیشه ۲ ساعت زودتر اومدم پی گرفتم سرمو گذاشتم رو میز و خوابیدم که با صدای یه نفر بیدار شدم
یارو:ببخشید اینجا رطبه بالاتر ها جمع میشن
یارو ۲:اسکل نباید اینجوری میگفتی ببخشید اگر بیدار شدین
هانا:مهم نبود بله اینجا جمع میشن منم رطبه ۲ هستم "سرد"
یارو ۳:اسم من پارک چه یونگ هست از دیدنت خوشحالم من رطبه ۵ هستم میتونی رزی صدام کنی
هانا:ممنون منم جئون هانا رطبه دو هستم "سرد"
یارو:
جنی:خانواده هامون با ازدواج اینا دوباره بهم وصل شد
فکر کردین این دو دوباره به هم برگشتن خیر این فقط یه نقشه برای گول زدن خانواده ها بوده و برای فهمیدن اینکه خانواده ها در ارتباط بوده یا نه
هانا:هه شما چقدر ساده هستین "پوزخند"
جنی:چی
ته:همش نقشه بود حتی دلیلی نداشتیم بیایم اینجا فقط بخاطر فهمیدن این بود که شماها چطور باهم در ارتباط هستین "سرد"
لینا:الان چی شد
هانا:سلین کفشمو کش مو بده
سلین:بفرمایین
هانا:تو نمیای
سلین:نه امشب میخوام برم پیش خانوادم
هانا:خانواده؟من چند هفتس نیومدم اون خونه "سرد"
پ.کوک:هفت ماه و شش روز
هانا:اوه چقدر زیاد خب مهم نبود برام خدانگهدار"سرد"
ته:دیگه دلیل رومخ نیازین بای بای"سرد"
هانا:کیم فردا میبینمت "پوزخند"
ته:اگر بردی هرچی بگی قبوله "پوزخند"
هانا:یونتانم میبرم
ته:عمرا
هانا:کی به حرف تو گوش میده روانی "پوزخند"
هوپی:اصلا اینا رو درک نمیکنم
سولی:تو درک نمیکنی من نمیفهمم
ته:اوه یادم رفت پس فردا قمار میشه تو بار "رایحه تلخ مافیا" میخوام ببینم سر کی قمار میکنی "سرد"
هانا:دیگه چیزی ندارم همه رو بردی میخوام سر خودم قمار کنم"سرد"
ویو هانا
بعد کلی حرف با اون احمق"خودتی اشغال بدون داری چی میگی" رفتم تو ماشین نشستم تازه سگشم نداد . سوار ماشین شدم و با سرعت ۱۰۰ تا تا خونه رفتم صبح که بلند شدم دیدم کار مهمی به غیر از ملاقات تمام مافیا ها ندارم پس تصمیم گرفتم برم یه دوش بگیر بعد از دوش موهای سبز پاستیلیی که اصلا به مافیا نمیخورد رو به مشکی تغییر دادم و یه لباس راحت پوشیدم و زنگ زدم به مربی بوکسم اونم اومد به ۲ ساعتی باهم کار کردیم و رفت بعد چون حوصله نداشتم از خونه بخاطر ناخن و اینا برم بیرون زنگ زدم اومدن
یارو:خانم چه مدلی میخواین
هانا:یه مدل باشه که زیاد سنگین نباشه فقط
یارو:لین مدل خوبه
هانا:اوهوم اوکیه
ادامه ویو
بعد از رفتن یارو که نمیدونم اسمش چی بود رفتم یه لباس خوشگل مشکی انتخاب کردم که دیدم ساعت ۵ شده یا علی ولی مهم نبود من باید ساعت ۸ میرفتم رفتم یکم موهامو خوشگل کردم و یه میکاپ ساده در حد خط چشم و بالم لب. و کرم نرمکننده زدم و کوله پشتی بنفشم رو برداشتم و سوار ماشینم شدم اصلا حوصله نداشتم کسی ببرتم نشستم تو ماشین و رفتم اونجا مثل همیشه ۲ ساعت زودتر اومدم پی گرفتم سرمو گذاشتم رو میز و خوابیدم که با صدای یه نفر بیدار شدم
یارو:ببخشید اینجا رطبه بالاتر ها جمع میشن
یارو ۲:اسکل نباید اینجوری میگفتی ببخشید اگر بیدار شدین
هانا:مهم نبود بله اینجا جمع میشن منم رطبه ۲ هستم "سرد"
یارو ۳:اسم من پارک چه یونگ هست از دیدنت خوشحالم من رطبه ۵ هستم میتونی رزی صدام کنی
هانا:ممنون منم جئون هانا رطبه دو هستم "سرد"
یارو:
۵.۴k
۱۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.