ازدواج اجباری پارت:¹⁸
ازدواج اجباری پارت:¹⁸
میرسن گاراژ اما چان هو هنوز نیومده که بعد از دو دیقه یه ون مشکی میاد و چان هو از ماشین پیاده میشه
" خب جئون میتونی بری و خانم کوچولوت و ببری
- لیا برو ات و بیار
÷ باشه
* لیا میره ات و میاره و میرن داخل گاراژ
" خب جئون عشقت و گرفتی قرار فردات یادت نره
- نترس یادم نمیره
* چان هو و ادم هاش میرن و کوک میره داخل گاراژ
- ات خوبی ( نگران
+ اوهوم خوبم
- کوک میره میشینه پیش لیا
- ات من بهت چی گفتم ها نگفتم با اون بکهیون عوضی نگرد
+ ... جواب نمیده و سرش و گرفته پایین
- جواب بده دی.... دست ات که کبوده و میبینه و هیچی نمیگه
- بلند میشه و میره جلو ات و دست ات و میگیره و نگاه میکنه یکم دقت میکنه و میبینه شونه هاشم کبوده و خیلی عصبی میشه و میره اصلحش و بر میداره و همین که میاد از گاراژ بره بیرون لیا دستش و میگیره و میکشه داخل و اصلحه و از کوک میگیره و پرت میکنه رو زمین و صورت کوک و با دستاش قاب میکنه
÷ کوکی منو ببین اروم باش خب اروم بعدا به حسابش میرسیم خب...
- باشه باشه
÷ افرین (کوک و بغل میکنه)
- کوکم لیا و بغل میکنه که یهو صورت عصبی ات و میبینه و بیشتر به لیا میچسبه
÷ کوکک چرا انقدر چسبیدی به مننن دارم اذیت میشم فشارم ندهه(اروم)
- انگاری ات حسودیش شده نمیبینی چقدر عصبیع(اروم)
÷ او پس نقشت جواب داده
ویو ات : وقتی دیدم اون دختره به کوک چسبیده به شدت عصبی شدم و فقط میخواستم از بغل اون دختره بیاد بیرون
+ اهم اهم کوک نمیخوای معرفی کنی
- عه حواسم نبود خب.. ات لیا دوست قدیمیم لیا ات دختر کوچولو
÷ ات خوشبختم
+ منم همینطور لیا ( لبخند مسخره
- کوک دستش و میندازه دور شونه های لیا
- خب.. امشب و اینجا میمونیم تا ببینیم فردا چی میشه...
÷ خب در اصل فردا چیزی نمیشه بعد از بردن تو اتفاق های اصلی میوفته
+ چیی(جیغ
- یااا چته چرا جیغ میزنی
+ این چی گفتتت
- کی چی گف
+ چیز همین عا لیا یعنی چی بعد بردن تو اتفاق اصلی میوفته
- اهاا منظور خانمم این بود که وقتیی منو ببرن با نقشش چان هو میندازه تو تله
+ خانمت؟
- عا چیز یعنی خانم لیا
+ عجب (از عصبانیت سرخ میشه
* لیا و کوک ریز ریز میخندن
÷ خب کوکو..
+ کوکو نه جونگکوک
÷ ببخشید... خب جونگکوک من میرم واسه شام خرید کنم چی میخوری
- پیتزا بگیرررر
÷ باشه(خنده
÷ ات تو چی میخوری
+ من چیزی نمیخورم
- یعنی چی من چیزی نمیخورم.... لیا دوتا همبرگر براش بگیر فقط ببین چجور میخورهد
÷ باشه
- اب....
÷ آبجو یادم نمیرهه
- بازم فهمیدی چی میخوام دختر(خنده
* لیا میره و کوک میره پیش ات میشینه و ات بلند میشع و میره داخل گاراژ میچرخه که کوک از پشت بغلش میکنه
- خانم کوچولو به لیا حسودیش میشه
+ نوچ اصلا...
میرسن گاراژ اما چان هو هنوز نیومده که بعد از دو دیقه یه ون مشکی میاد و چان هو از ماشین پیاده میشه
" خب جئون میتونی بری و خانم کوچولوت و ببری
- لیا برو ات و بیار
÷ باشه
* لیا میره ات و میاره و میرن داخل گاراژ
" خب جئون عشقت و گرفتی قرار فردات یادت نره
- نترس یادم نمیره
* چان هو و ادم هاش میرن و کوک میره داخل گاراژ
- ات خوبی ( نگران
+ اوهوم خوبم
- کوک میره میشینه پیش لیا
- ات من بهت چی گفتم ها نگفتم با اون بکهیون عوضی نگرد
+ ... جواب نمیده و سرش و گرفته پایین
- جواب بده دی.... دست ات که کبوده و میبینه و هیچی نمیگه
- بلند میشه و میره جلو ات و دست ات و میگیره و نگاه میکنه یکم دقت میکنه و میبینه شونه هاشم کبوده و خیلی عصبی میشه و میره اصلحش و بر میداره و همین که میاد از گاراژ بره بیرون لیا دستش و میگیره و میکشه داخل و اصلحه و از کوک میگیره و پرت میکنه رو زمین و صورت کوک و با دستاش قاب میکنه
÷ کوکی منو ببین اروم باش خب اروم بعدا به حسابش میرسیم خب...
- باشه باشه
÷ افرین (کوک و بغل میکنه)
- کوکم لیا و بغل میکنه که یهو صورت عصبی ات و میبینه و بیشتر به لیا میچسبه
÷ کوکک چرا انقدر چسبیدی به مننن دارم اذیت میشم فشارم ندهه(اروم)
- انگاری ات حسودیش شده نمیبینی چقدر عصبیع(اروم)
÷ او پس نقشت جواب داده
ویو ات : وقتی دیدم اون دختره به کوک چسبیده به شدت عصبی شدم و فقط میخواستم از بغل اون دختره بیاد بیرون
+ اهم اهم کوک نمیخوای معرفی کنی
- عه حواسم نبود خب.. ات لیا دوست قدیمیم لیا ات دختر کوچولو
÷ ات خوشبختم
+ منم همینطور لیا ( لبخند مسخره
- کوک دستش و میندازه دور شونه های لیا
- خب.. امشب و اینجا میمونیم تا ببینیم فردا چی میشه...
÷ خب در اصل فردا چیزی نمیشه بعد از بردن تو اتفاق های اصلی میوفته
+ چیی(جیغ
- یااا چته چرا جیغ میزنی
+ این چی گفتتت
- کی چی گف
+ چیز همین عا لیا یعنی چی بعد بردن تو اتفاق اصلی میوفته
- اهاا منظور خانمم این بود که وقتیی منو ببرن با نقشش چان هو میندازه تو تله
+ خانمت؟
- عا چیز یعنی خانم لیا
+ عجب (از عصبانیت سرخ میشه
* لیا و کوک ریز ریز میخندن
÷ خب کوکو..
+ کوکو نه جونگکوک
÷ ببخشید... خب جونگکوک من میرم واسه شام خرید کنم چی میخوری
- پیتزا بگیرررر
÷ باشه(خنده
÷ ات تو چی میخوری
+ من چیزی نمیخورم
- یعنی چی من چیزی نمیخورم.... لیا دوتا همبرگر براش بگیر فقط ببین چجور میخورهد
÷ باشه
- اب....
÷ آبجو یادم نمیرهه
- بازم فهمیدی چی میخوام دختر(خنده
* لیا میره و کوک میره پیش ات میشینه و ات بلند میشع و میره داخل گاراژ میچرخه که کوک از پشت بغلش میکنه
- خانم کوچولو به لیا حسودیش میشه
+ نوچ اصلا...
۱۳.۴k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.