فصل دو پارت ۴
که یونگی یه هم منو چسبوند به دیوار و شروع به بوسیدن لب.ام کرد بعد چند مین منو بغل کرد و.....(منتظر چی بودی هان ؟برو نماز بخون تا با 🩴 نیوفتادم دنبالت بدوووو😐😂)
و بعدش کنارم خوابید و فردا شد
-بیب من برم سر کار
+ب..برو(خوابآلود)
-کیوت....بای
+بای بای
ا.ت ویو
یونگی رفت ولی حالم یه جوری بود رفتم دستشویی و بعله بالا آوردم ... شاید حاملم هوراااا
رفتم و بیبی چک رو برداشتم و کار های لازم رو انجام دادم و ..بعله مثبت بود
اگه به یونگی بگم سه متر میپره هوا
پس تصمیم گرفتم سوپرایزش کنم و رفتم بیرون و بادکنک آبی و صورتی خریدم و برای اینکه معلوم نیست بچه چیه کفش اسپرت خریدم
یونگی ویو
خیلی دلم واسه ا.ت تنگ شده بود و کارم کم کم داشت تموم می شد
نامجون : یونگی چخبر ؟
-هیچ ..
پی دی نیم :میتونید تمرین رو متوقف کنید و برید خونه ....خسته نباشید (از پی دی نیم بعید بود نه ؟😐💅🏻)
داشتم میرفتم خونه که تمام خونه تاریک بود که یه هو چراغ روشن شد و یه تم بادکنک آبی و صورتی دیدم که ا.ت با کلی ذوق گفت
+بابا شدی(ذوق )
-واقعا (خنده لثه ای )
و همو بغل کردن
یک سال بعد
یونا (اسم دیگه ای به ذهنم نیومد ) :مامانیییییی
+جانم ؟
یونا :باباییییییی
-جونم پیشی من
یونا :دوستون دارم
+کیوتچه
-ای خداااا
که صدای زنگ خورد ... اعضا بودن
نامی :سلام یونا جوچولووو
جیمین:سلام جوجه
کوک : سلام کوتوله کیوت
ته ته : بیا بریم بازی کنیم زود باش
جین :یونا بیا اینجا
یونا اومد پیش جین
جین :بیا این عروسک خوشگل رو برای تو گرفتم
+جین واقعا ممنونم ولی نیاز نبود زحمت بکشی
جین :نع چی اشکالی داره اونم مثل دختر خودمه
جیهوپ : سلام کیوتچهههه
که یونا اومد گفت
یونا :بابا چرا من خواهر یا برادر ندارم ؟
-چون تو شبا نمیخوابی (استخفرالاله)
همه زدن زیر خنده.وو
پایان
😂💅🏻
و بعدش کنارم خوابید و فردا شد
-بیب من برم سر کار
+ب..برو(خوابآلود)
-کیوت....بای
+بای بای
ا.ت ویو
یونگی رفت ولی حالم یه جوری بود رفتم دستشویی و بعله بالا آوردم ... شاید حاملم هوراااا
رفتم و بیبی چک رو برداشتم و کار های لازم رو انجام دادم و ..بعله مثبت بود
اگه به یونگی بگم سه متر میپره هوا
پس تصمیم گرفتم سوپرایزش کنم و رفتم بیرون و بادکنک آبی و صورتی خریدم و برای اینکه معلوم نیست بچه چیه کفش اسپرت خریدم
یونگی ویو
خیلی دلم واسه ا.ت تنگ شده بود و کارم کم کم داشت تموم می شد
نامجون : یونگی چخبر ؟
-هیچ ..
پی دی نیم :میتونید تمرین رو متوقف کنید و برید خونه ....خسته نباشید (از پی دی نیم بعید بود نه ؟😐💅🏻)
داشتم میرفتم خونه که تمام خونه تاریک بود که یه هو چراغ روشن شد و یه تم بادکنک آبی و صورتی دیدم که ا.ت با کلی ذوق گفت
+بابا شدی(ذوق )
-واقعا (خنده لثه ای )
و همو بغل کردن
یک سال بعد
یونا (اسم دیگه ای به ذهنم نیومد ) :مامانیییییی
+جانم ؟
یونا :باباییییییی
-جونم پیشی من
یونا :دوستون دارم
+کیوتچه
-ای خداااا
که صدای زنگ خورد ... اعضا بودن
نامی :سلام یونا جوچولووو
جیمین:سلام جوجه
کوک : سلام کوتوله کیوت
ته ته : بیا بریم بازی کنیم زود باش
جین :یونا بیا اینجا
یونا اومد پیش جین
جین :بیا این عروسک خوشگل رو برای تو گرفتم
+جین واقعا ممنونم ولی نیاز نبود زحمت بکشی
جین :نع چی اشکالی داره اونم مثل دختر خودمه
جیهوپ : سلام کیوتچهههه
که یونا اومد گفت
یونا :بابا چرا من خواهر یا برادر ندارم ؟
-چون تو شبا نمیخوابی (استخفرالاله)
همه زدن زیر خنده.وو
پایان
😂💅🏻
۹۱۷
۲۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.