&اره باید بریم
&اره باید بریم
پرش زمانی یک ساعت بعد
&خوبه قرار بوده فقط یه کفش بخرم
هه سو :میدونستم دستت به کم راضی نمیشه
&*خنده خرگوشی*
هه سو :خرگوش
&وات
هه سو:کیلو وات حالا بیا بریم داره هوا سرد تر میشه
&باش
پرش زمانی خونه
نامجون ویو
با پدرم داشتم مذاکره میکردم از ات چطور طلب بخشش کنم بخاطر اینکه حالت تهدید امیز هم باهاش حرف زدم هم براش نامه نوشتم که در زنگ خونه خورد (چی نوشتم😂) بابام دسته گل رو داد من و هولم داد طرف در در و باز کردم و پشت در قایم شدم(یاد بازی قایم موشک افتادم که پشت در قایم میشدیم) بابا خرید هارو از دست دخترا گرفت و به من اشاره کرد برم توی اتاق تا دوباره هه سو خانم حسود بازی در نیاره چون در مورد هه سو کلی ماجرا داریم رفتم توی اتاق یه گل رو پر پر کردم و راه رو تا توی اتاق پرو ات کشیدم اونجارو از قبل تزیین کرده بودم پس یا خیال راحت میتونستم سوپرایزش کنم
&ویو
اقای کیم خرید هارو از دستمون گرفت منم که بیشتر برای خوردن چیزی خریده بودم پس گذاشتم توی اشپز خونه و رفتم توی اتاق همینکه دروباز کردم با کلی گل که حالت راه رویی به در اتاق پرو داده بودن مواجه شدم رفتم سمت در اتاق پرو و در و بازکردم کلی گل روی سرم ریخت نامجون با عینک و کت و شلوار پشت به من وایساده بود و برگشت سمت من 🦋 و دست گلی رو بهم داد(عر صحنه احساسی شد 😭 عکس حالت نامجون اگه تونستم میزارم)
قراره شرطی کنم
لایک 11
کامنت1
فالو اگر دلت خواست اره
پرش زمانی یک ساعت بعد
&خوبه قرار بوده فقط یه کفش بخرم
هه سو :میدونستم دستت به کم راضی نمیشه
&*خنده خرگوشی*
هه سو :خرگوش
&وات
هه سو:کیلو وات حالا بیا بریم داره هوا سرد تر میشه
&باش
پرش زمانی خونه
نامجون ویو
با پدرم داشتم مذاکره میکردم از ات چطور طلب بخشش کنم بخاطر اینکه حالت تهدید امیز هم باهاش حرف زدم هم براش نامه نوشتم که در زنگ خونه خورد (چی نوشتم😂) بابام دسته گل رو داد من و هولم داد طرف در در و باز کردم و پشت در قایم شدم(یاد بازی قایم موشک افتادم که پشت در قایم میشدیم) بابا خرید هارو از دست دخترا گرفت و به من اشاره کرد برم توی اتاق تا دوباره هه سو خانم حسود بازی در نیاره چون در مورد هه سو کلی ماجرا داریم رفتم توی اتاق یه گل رو پر پر کردم و راه رو تا توی اتاق پرو ات کشیدم اونجارو از قبل تزیین کرده بودم پس یا خیال راحت میتونستم سوپرایزش کنم
&ویو
اقای کیم خرید هارو از دستمون گرفت منم که بیشتر برای خوردن چیزی خریده بودم پس گذاشتم توی اشپز خونه و رفتم توی اتاق همینکه دروباز کردم با کلی گل که حالت راه رویی به در اتاق پرو داده بودن مواجه شدم رفتم سمت در اتاق پرو و در و بازکردم کلی گل روی سرم ریخت نامجون با عینک و کت و شلوار پشت به من وایساده بود و برگشت سمت من 🦋 و دست گلی رو بهم داد(عر صحنه احساسی شد 😭 عکس حالت نامجون اگه تونستم میزارم)
قراره شرطی کنم
لایک 11
کامنت1
فالو اگر دلت خواست اره
۱۹.۵k
۰۷ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.