"دوراهی سختی بود، دوراهیِ بین عقل و احساس...!
"دوراهی سختی بود، دوراهیِ بین عقل و احساس...!
ته هر دو را می دانستم! تلخ بود، گریه داشت انتهای این انتخاب!
آنقدر که دلم می خواست تا عمر دارم بر سر این دوراهی بنشینم، زانوان غمم را در آغوش بکشم و زار بزنم به حال روزگارم!
بس بهتر نبود؟!
تا اینکه یکی را می رفتم و غرق می شدم در تاریکیِ حسرتِ دیگری؟!
ته هر دو را می دانستم! تلخ بود، گریه داشت انتهای این انتخاب!
آنقدر که دلم می خواست تا عمر دارم بر سر این دوراهی بنشینم، زانوان غمم را در آغوش بکشم و زار بزنم به حال روزگارم!
بس بهتر نبود؟!
تا اینکه یکی را می رفتم و غرق می شدم در تاریکیِ حسرتِ دیگری؟!
۴۳۳
۲۰ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.