P62
(یوهان ویو)
به عمارت که رسیدم با دیدن ماشین مشکی با شیشه های دودی که توش معلوم نبود فهمیدم عمو جین عزیزم اومده عمارت ، با خوشحالی دویدم سمت عمارت و در رو باز کردم که صدای عمو جین سالن رو پر کرد : یوهان (باداد)
بعدم بغلش رو برام باز کرد که دویدم و رفتم تو بغلش خیلی وقت بود عمو جین رو ندیده بودم ، واقعا با عمو جین رابطه ی خوبی دارم ، از بغلش اومدم بیرون و گفت : عمو کم پیدا شدی ؟
جین : ما نمیایم یعنی شماهم نباید بیاین
با حالت خندونی گفتم : ما غلط بکنیم
سرم رو نوازش کرد و گفت : خیلی خب بیا بشینیم
روی مبل نشستیم که با صدای در نگاهامون به سمت در رفت ، در باز شد و نایون اومد تو عمارت و با دیدن عمو جین بلند با خوشحالی گفت : چطوری سلطان
عمو جینم براش دست تکون داد گفت : تو چطوری سرور
با حالت تعجب بهشون نگاه کردم و گفتم : سلطان ؟ سرور ؟
عمو جین خندید و گفت : زیاد فکرت رو درگیر نکن ، این قرار داد جدید من و نایونه .
خندیدم که نایون اومد و عمو جین رو بغل کرد ، عمو جین هم متقابل بغلش کرد ، همون لحظه مامان اومد تو پذیرایی گفت : به به عمو و برادر زاده خوب باهم گرم گرفتید .
بابا هم از پشتش از پله ها اومد پایین و گفت : اره دیگه وقتی دوتا سم بهم میوفتن همین میشه
جین : اها ، اقای تهیونگ اون وقت الان داری میگی من سمم ؟
تهیونگ : نه من سمم
جیسو : بسه دیگه هردوتون سمید
عمو جین خندید و گفت : خورد تو پنت هاوست
تهیونگ : تو پنت هاوس توهم خورد
عمو جین بلند شد و رفت سمت بابا و گفت : زیادی حرف میزنی بیا اینجا ببینم
بعدم همدیگر رو محکم بغل کردن .
تهیونگ : کم پیدا یوقت نیای به ما سر بزنی
جین : نگران نباش از این به بعد همش اینجا پلاسم
تهیونگ : پلاسو زهر مار خونه خودته
از بغل هم اومدن بیرون که عمو جین زد رو شونه بابا و گفت : راستی جونگ کوک کجاست ؟
به عمارت که رسیدم با دیدن ماشین مشکی با شیشه های دودی که توش معلوم نبود فهمیدم عمو جین عزیزم اومده عمارت ، با خوشحالی دویدم سمت عمارت و در رو باز کردم که صدای عمو جین سالن رو پر کرد : یوهان (باداد)
بعدم بغلش رو برام باز کرد که دویدم و رفتم تو بغلش خیلی وقت بود عمو جین رو ندیده بودم ، واقعا با عمو جین رابطه ی خوبی دارم ، از بغلش اومدم بیرون و گفت : عمو کم پیدا شدی ؟
جین : ما نمیایم یعنی شماهم نباید بیاین
با حالت خندونی گفتم : ما غلط بکنیم
سرم رو نوازش کرد و گفت : خیلی خب بیا بشینیم
روی مبل نشستیم که با صدای در نگاهامون به سمت در رفت ، در باز شد و نایون اومد تو عمارت و با دیدن عمو جین بلند با خوشحالی گفت : چطوری سلطان
عمو جینم براش دست تکون داد گفت : تو چطوری سرور
با حالت تعجب بهشون نگاه کردم و گفتم : سلطان ؟ سرور ؟
عمو جین خندید و گفت : زیاد فکرت رو درگیر نکن ، این قرار داد جدید من و نایونه .
خندیدم که نایون اومد و عمو جین رو بغل کرد ، عمو جین هم متقابل بغلش کرد ، همون لحظه مامان اومد تو پذیرایی گفت : به به عمو و برادر زاده خوب باهم گرم گرفتید .
بابا هم از پشتش از پله ها اومد پایین و گفت : اره دیگه وقتی دوتا سم بهم میوفتن همین میشه
جین : اها ، اقای تهیونگ اون وقت الان داری میگی من سمم ؟
تهیونگ : نه من سمم
جیسو : بسه دیگه هردوتون سمید
عمو جین خندید و گفت : خورد تو پنت هاوست
تهیونگ : تو پنت هاوس توهم خورد
عمو جین بلند شد و رفت سمت بابا و گفت : زیادی حرف میزنی بیا اینجا ببینم
بعدم همدیگر رو محکم بغل کردن .
تهیونگ : کم پیدا یوقت نیای به ما سر بزنی
جین : نگران نباش از این به بعد همش اینجا پلاسم
تهیونگ : پلاسو زهر مار خونه خودته
از بغل هم اومدن بیرون که عمو جین زد رو شونه بابا و گفت : راستی جونگ کوک کجاست ؟
۲۱.۹k
۲۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.