p12
♣{وقتی هوشیار نبودی}♣
*جونگکوک ویو
بیدار شدم دیدم ا/ت خوابه محوش شده بودم همینجوری چشمام رفت سمت لباش که طعم توت فرنگی میداد نتونستم خودمو کنترل کنم و روی صورتش خم شدمو خیس بوسیدمش
کم کم احساس کردم داره چشماشو باز میکنه
حرف زدیم که گفت
_میشه هر صبح اینجوری بیدارم کنی
انقدر خوشحال شدم که سریع تایید کردم
اومد پاشم که گوشیم زنگ خورد
پدرم بود
~سلام پسرم
+سلام پدر
~دختره چیشد
+گفتم که وقت میخوام
~تا کی؟ من امروز میخوام بیام خونت ولی و اما هم نداره امروز میام هم تو و دختره رو ببینم
+ولی اخه پدر
~گفتم حرف نباشه
+هوفف باشه
~خدافظ
نذاشت خرفی بزنمو قط کرد
+اول صبحی اعصابم بهم ریخت اه
رفتم پیش ا/ت و بهش گفتم
+پدرم داره میاد
_کی؟
+ساعت ۷ شب باید اماده باشی
_عیب نداره من خونه ی توام
+اتفاقا میخواد بیاد تورو ببینه
_منو!؟
+اره بهش گفتم دوس دخترمی
_ام خب باشه، میشه بریم صبحانه بخوریم؟
+اره بریم
*ا/ت ویو
داشتیم میرفتیم پایین دیدم هنوز لخته تیشرت تنش نکرده
_هعی وایسا ببینم
+چیشد
_اینجوری میخوای بیای؟
+اره مگه چیه
_میگی مگه چیه!!!! جلو اون همه خدمتکار زن میخوای بدون تیشرت بیای
+(خنده خرگوشی)حسود کوچولوی من
_اصنم حسود نیستم تو حسودی
+تابلوعه حسود نیستی(خنده)
_برو بپوش دیگه
+باشه باشه
*جونگکوک ویو
یهو دیدم هلم داد تو اتاق خودشم اومد
+چیکار میکنی
_خدامتکاره زل زده بود بهت چیکار باید میکردم تقصیر توعه
+جذابی دردسر داره دیگه
_هوففف
+(خنده)
لباسمو پوشیدم بهش گفتم
+بیا خیالت راحت شد دیگه اجازه میدید بریم صبحانه بخوریم
_اره اجازه میدم
+پس بریم(لبخند)
*ا/ت ویو
ساعتو نگاه کردم ۶ بود
وای باید برم حاضر شم
رفتم یه دوش گرفتم اومدم بیرون و موهامو خشک کردم
یهو دیدم یکی در زد
_بله
#ببخشید خانم ارباب گفتند برای امشب اینو بپوشید
_مرسی میتونی بری
یکی از دلایلی که عاشقت شدم سلیقت بود چقدر لباسه خوشگلهه
پوشیدمش و ارایش کردم جونگکوک اومد تو اتاق
*جونگکوک ویو
رفتم تو اتاق که اماده شم درو باز کردم یهو نفس کشیدم یادم رفت وایی این چقدر جذاب شده
_کوک کوک کوککک
+ها چیه
_قشنگ شدم
+اره خیلی
رفتم نزدیکش از کمر گرفتمش گفتم
+امشب با وجود اینکه پریودی شاید نتونم خودمو کنترل کنم
یه مک از لاله ی گوشش گرفتم
_(خنده)
اومدم نگاش کردمو نگاهم رفت سمت لباش
خم سدم رو صورتش و بوسیدمش
+منم برم اماده شم
_برو من پایین منتظرتم
+باشه
داشت میرفت گفتم
+وایسا
_چیشده
+بیا اینجا
اومد نزدیکم سریع لبامو کوبوندم رو لباش تا اینکه نفس کم اوردیمو جدا شدیم و....
ادامه دارد..
شرطا:
6لایک
۱۲ کامنت🔗💟
شرطا برسه میزارم
این پارت زیاد بود دیگهه
ویس اجازه نمیده بیشتر بنویسم❕🎼
*جونگکوک ویو
بیدار شدم دیدم ا/ت خوابه محوش شده بودم همینجوری چشمام رفت سمت لباش که طعم توت فرنگی میداد نتونستم خودمو کنترل کنم و روی صورتش خم شدمو خیس بوسیدمش
کم کم احساس کردم داره چشماشو باز میکنه
حرف زدیم که گفت
_میشه هر صبح اینجوری بیدارم کنی
انقدر خوشحال شدم که سریع تایید کردم
اومد پاشم که گوشیم زنگ خورد
پدرم بود
~سلام پسرم
+سلام پدر
~دختره چیشد
+گفتم که وقت میخوام
~تا کی؟ من امروز میخوام بیام خونت ولی و اما هم نداره امروز میام هم تو و دختره رو ببینم
+ولی اخه پدر
~گفتم حرف نباشه
+هوفف باشه
~خدافظ
نذاشت خرفی بزنمو قط کرد
+اول صبحی اعصابم بهم ریخت اه
رفتم پیش ا/ت و بهش گفتم
+پدرم داره میاد
_کی؟
+ساعت ۷ شب باید اماده باشی
_عیب نداره من خونه ی توام
+اتفاقا میخواد بیاد تورو ببینه
_منو!؟
+اره بهش گفتم دوس دخترمی
_ام خب باشه، میشه بریم صبحانه بخوریم؟
+اره بریم
*ا/ت ویو
داشتیم میرفتیم پایین دیدم هنوز لخته تیشرت تنش نکرده
_هعی وایسا ببینم
+چیشد
_اینجوری میخوای بیای؟
+اره مگه چیه
_میگی مگه چیه!!!! جلو اون همه خدمتکار زن میخوای بدون تیشرت بیای
+(خنده خرگوشی)حسود کوچولوی من
_اصنم حسود نیستم تو حسودی
+تابلوعه حسود نیستی(خنده)
_برو بپوش دیگه
+باشه باشه
*جونگکوک ویو
یهو دیدم هلم داد تو اتاق خودشم اومد
+چیکار میکنی
_خدامتکاره زل زده بود بهت چیکار باید میکردم تقصیر توعه
+جذابی دردسر داره دیگه
_هوففف
+(خنده)
لباسمو پوشیدم بهش گفتم
+بیا خیالت راحت شد دیگه اجازه میدید بریم صبحانه بخوریم
_اره اجازه میدم
+پس بریم(لبخند)
*ا/ت ویو
ساعتو نگاه کردم ۶ بود
وای باید برم حاضر شم
رفتم یه دوش گرفتم اومدم بیرون و موهامو خشک کردم
یهو دیدم یکی در زد
_بله
#ببخشید خانم ارباب گفتند برای امشب اینو بپوشید
_مرسی میتونی بری
یکی از دلایلی که عاشقت شدم سلیقت بود چقدر لباسه خوشگلهه
پوشیدمش و ارایش کردم جونگکوک اومد تو اتاق
*جونگکوک ویو
رفتم تو اتاق که اماده شم درو باز کردم یهو نفس کشیدم یادم رفت وایی این چقدر جذاب شده
_کوک کوک کوککک
+ها چیه
_قشنگ شدم
+اره خیلی
رفتم نزدیکش از کمر گرفتمش گفتم
+امشب با وجود اینکه پریودی شاید نتونم خودمو کنترل کنم
یه مک از لاله ی گوشش گرفتم
_(خنده)
اومدم نگاش کردمو نگاهم رفت سمت لباش
خم سدم رو صورتش و بوسیدمش
+منم برم اماده شم
_برو من پایین منتظرتم
+باشه
داشت میرفت گفتم
+وایسا
_چیشده
+بیا اینجا
اومد نزدیکم سریع لبامو کوبوندم رو لباش تا اینکه نفس کم اوردیمو جدا شدیم و....
ادامه دارد..
شرطا:
6لایک
۱۲ کامنت🔗💟
شرطا برسه میزارم
این پارت زیاد بود دیگهه
ویس اجازه نمیده بیشتر بنویسم❕🎼
۱۶.۷k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.