پارت ۳
پارت ۳
همینجور که ا.ت داشت راه میرفت به اون سنگه که بهش برخورد کرده بود فوش میداد که یه پسر با موهای کرمی(مایکی) دید یه لحظه چشمای ا.ت سیاهی رفت و خورد به مایکی
مایکی: حالتون خوبه؟
ا.ت: چی؟ آهان آره آره حالم خوبه
ران و ریندو اومدن هردو یه مشت مهمون مایکی کردن و مایکی کاری باهاشون نکرد هااااا فقط قابل توصیف نیست🤣🤣
همینجور که ا.ت داشت راه میرفت به اون سنگه که بهش برخورد کرده بود فوش میداد که یه پسر با موهای کرمی(مایکی) دید یه لحظه چشمای ا.ت سیاهی رفت و خورد به مایکی
مایکی: حالتون خوبه؟
ا.ت: چی؟ آهان آره آره حالم خوبه
ران و ریندو اومدن هردو یه مشت مهمون مایکی کردن و مایکی کاری باهاشون نکرد هااااا فقط قابل توصیف نیست🤣🤣
۱.۰k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.