زندگی رویایی p13
واقعا از خوشحالی داشتم گریه میکردم خیلی خوشحال بودم بعد تولد رفتم خونه آرایشمو پاک کردم و لباس هامو عوض کردم رفتم پا پی سی م رفتم تو دیسکورد بچه ها بودن
ماهان:خب تولدت مبارک اجی بزرگه
آرمان:تولدت مبارک خانم گل
سعید :منو بهاره بهت تبریک میگیم ا/ت
ایمان:خب ا/ت آرمان میخواد یه چیزی بهت بگه آرمان د...
آرمان:خفه شووو هیچی نمیخوام بگم من میرم
ا/ت: چی شد من ناراحتش کردم
ایمان:نه بابا چی میگی
ا/ت:یه سورپرایز دارم براتون پس فردا برام خونه خالی کنید دارم میام ایران
ماهان:خونه ما هست نظرت
ایمان:اره خونه ماهان میریم
دیسکورد قط کردم رفتم بخوابم
ویو آرمان: دیدم ماهان داره بهم زنگ میزنه
ماهان:ا/ت داره میاد بهترین وقته ابراز احساساته
آرمان:مطمعنی
ماهان:اره
پس فردا :ساعت ۸صیح پرواز داشتم ساعت شش با آریا رفتم سمت فرودگاه
آریا:قربونت برم حواست باشه به خودت
ا/ت:چشم بابام
آریا: برو دیگه
رفتم سوار پرواز شدم و ساعت ۱۰رسیدم و با استقبال ماهان ایمان شایان و آرمان و حمید رو به رو شدم
رفتم سریع ماهان بغل کردم
ا/ت:ماهان چه طوری دلم تنگته بود
ماهان: قربونت برم
بعد ایمان شایان حمید و آرمان
آرمان:سلام ا/ت
ا/ت: سلام
رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت خونه ماهان و مامانش هم بود
م/م: سلام ا/ت خوشکام چه طوری
ا/ت: سلام خاله خوبم از ماهان تعریفتون شنیدم
م/م:ماهان گور به گوری چی بهش گفتی
ماهان:من چی گفتم ا/ت من شب فکر کنم باید تو کوچه بخوابم
ماهان:خب تولدت مبارک اجی بزرگه
آرمان:تولدت مبارک خانم گل
سعید :منو بهاره بهت تبریک میگیم ا/ت
ایمان:خب ا/ت آرمان میخواد یه چیزی بهت بگه آرمان د...
آرمان:خفه شووو هیچی نمیخوام بگم من میرم
ا/ت: چی شد من ناراحتش کردم
ایمان:نه بابا چی میگی
ا/ت:یه سورپرایز دارم براتون پس فردا برام خونه خالی کنید دارم میام ایران
ماهان:خونه ما هست نظرت
ایمان:اره خونه ماهان میریم
دیسکورد قط کردم رفتم بخوابم
ویو آرمان: دیدم ماهان داره بهم زنگ میزنه
ماهان:ا/ت داره میاد بهترین وقته ابراز احساساته
آرمان:مطمعنی
ماهان:اره
پس فردا :ساعت ۸صیح پرواز داشتم ساعت شش با آریا رفتم سمت فرودگاه
آریا:قربونت برم حواست باشه به خودت
ا/ت:چشم بابام
آریا: برو دیگه
رفتم سوار پرواز شدم و ساعت ۱۰رسیدم و با استقبال ماهان ایمان شایان و آرمان و حمید رو به رو شدم
رفتم سریع ماهان بغل کردم
ا/ت:ماهان چه طوری دلم تنگته بود
ماهان: قربونت برم
بعد ایمان شایان حمید و آرمان
آرمان:سلام ا/ت
ا/ت: سلام
رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم سمت خونه ماهان و مامانش هم بود
م/م: سلام ا/ت خوشکام چه طوری
ا/ت: سلام خاله خوبم از ماهان تعریفتون شنیدم
م/م:ماهان گور به گوری چی بهش گفتی
ماهان:من چی گفتم ا/ت من شب فکر کنم باید تو کوچه بخوابم
۲۵.۲k
۳۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.