وقتی بهش گفتی....)پارت ۳ (آخر)
#سونگمین
#استری_کیدز
گریه هاش شدت گرفته بود....حس عذاب وجدان توی وجود تو هم بیشتر و بیشتر میشد
م.. متاسفم
شدت ریزش اشک هاش مدام بیشتر میشد...اون پسر داشت جلوی چشمای تو....قلبش پودر میشد.
+متاسفم ولی...م..ما...د..دیگه...بدرد هم...ن..نمیخوریم
با صدای لرزونی کلمات رو کناره هم چیدی.
با ناباوری سرش رو به دو طرف تکون داد و پوزخند دردناکی زد
_ چطور میتونی اینقدر راحت...فقط با یک جمله ی ما بدرد هم نمیخوریم تمام اون خاطرات چندین سالمون رو نابود کنی ؟..چطور ؟
سرت رو پایین میندازی و معذرت میخوام آرومی زیر لب میگی که دوباره لبخند دردناکی بهت میزنه
_ لعنت به روزی که دیدمت
و راهش رو کج میکنه و برای همیشه...ازت فاصله میگیره
#استری_کیدز
گریه هاش شدت گرفته بود....حس عذاب وجدان توی وجود تو هم بیشتر و بیشتر میشد
م.. متاسفم
شدت ریزش اشک هاش مدام بیشتر میشد...اون پسر داشت جلوی چشمای تو....قلبش پودر میشد.
+متاسفم ولی...م..ما...د..دیگه...بدرد هم...ن..نمیخوریم
با صدای لرزونی کلمات رو کناره هم چیدی.
با ناباوری سرش رو به دو طرف تکون داد و پوزخند دردناکی زد
_ چطور میتونی اینقدر راحت...فقط با یک جمله ی ما بدرد هم نمیخوریم تمام اون خاطرات چندین سالمون رو نابود کنی ؟..چطور ؟
سرت رو پایین میندازی و معذرت میخوام آرومی زیر لب میگی که دوباره لبخند دردناکی بهت میزنه
_ لعنت به روزی که دیدمت
و راهش رو کج میکنه و برای همیشه...ازت فاصله میگیره
۴۸.۰k
۳۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.