پارت سوم:
پارت سوم:
ا.ت: (رفتم توی اتاقم) اخیششش نزدیک بود کوک بفهمه چیه فردا میرم دنبال پیام ناشناس ببینم چرا میخواد منو ببینه
فلش بک صبح ساعت ۱۰.....
ا.ت: بلند شدم و کارهای صبح رو کردم کا یهو کوک بیدار شد!
کوک: (بلند شدم برم یکم آب بخورم یکه دیدم ا.ت داره میره بیرون) کجا میری ا.ت؟
ا.ت: اِم...... من....... دارم میرم کافه پیش یکی از .... دوستام
کوک: (مشکوک میزد معلوم بود داشت دروغ میگفت ولی انگار خیلی عجله داشت) برو ا.ت معلومه عجله داری
ا.ت: با..شه (رفتم سوار ماشین شدم) وای خدا نزدیک بود رفتم آدرس ناشناس رو دنبال کردم کوچه ... رسیدم کوچه اش بن بست بود پیاده شدم که یهو صدای پا شنیدم برگشتم یه مردی که کلاه مشکی و ماست و شنل پوشیده بود داشتم با قدم ها کم میومد سمتم
تهیونگ: خب خب معلومه مثل داداشتی کنجکاوی
ا.ت: تو کیم تهیونگ هستی خلافکا..ر بزنگ شه..ر؟
تهونگ: آره مشکلی هست؟
ا.ت: چرا خواستی من بیام اینجا؟
تهیونگ: کار مهمی باهات داشتم باید با من بیای
ا.ت: من نمیام (داشت اسلحه رو توی دستش میچرخوند) گوشیم رو آورم بیرون تا به پلیس زنگ بزم
تهیونگ: (با یه تیر گوشیش رو خورد کردم) ببخشید ولی نمیتونی ب پلیس زنگ بزنی دستاش رو بستم و دهنش رو هم بستم انداختمش تو ماشین و بردمش
ا.ت: رسیدیم خونش یه کلبه کوچیک بود منو نشوند روی صندلی و دهنم رو باز کرد
تهیونگ: خوب خانوم کوچولو برای چی اومدی دنبال پیامی که برات فرستادم؟
ا.ت: نمیخواستم حرفی بزنم چرا منو آورد اینجا همون جا میتونست کارم رو تموم کنه
تهیونگ : جوابم رو وگرنه داداشت رو میکشم
۱۰ لایک تا پارت بعد🫰🏻🫰🏻
ا.ت: (رفتم توی اتاقم) اخیششش نزدیک بود کوک بفهمه چیه فردا میرم دنبال پیام ناشناس ببینم چرا میخواد منو ببینه
فلش بک صبح ساعت ۱۰.....
ا.ت: بلند شدم و کارهای صبح رو کردم کا یهو کوک بیدار شد!
کوک: (بلند شدم برم یکم آب بخورم یکه دیدم ا.ت داره میره بیرون) کجا میری ا.ت؟
ا.ت: اِم...... من....... دارم میرم کافه پیش یکی از .... دوستام
کوک: (مشکوک میزد معلوم بود داشت دروغ میگفت ولی انگار خیلی عجله داشت) برو ا.ت معلومه عجله داری
ا.ت: با..شه (رفتم سوار ماشین شدم) وای خدا نزدیک بود رفتم آدرس ناشناس رو دنبال کردم کوچه ... رسیدم کوچه اش بن بست بود پیاده شدم که یهو صدای پا شنیدم برگشتم یه مردی که کلاه مشکی و ماست و شنل پوشیده بود داشتم با قدم ها کم میومد سمتم
تهیونگ: خب خب معلومه مثل داداشتی کنجکاوی
ا.ت: تو کیم تهیونگ هستی خلافکا..ر بزنگ شه..ر؟
تهونگ: آره مشکلی هست؟
ا.ت: چرا خواستی من بیام اینجا؟
تهیونگ: کار مهمی باهات داشتم باید با من بیای
ا.ت: من نمیام (داشت اسلحه رو توی دستش میچرخوند) گوشیم رو آورم بیرون تا به پلیس زنگ بزم
تهیونگ: (با یه تیر گوشیش رو خورد کردم) ببخشید ولی نمیتونی ب پلیس زنگ بزنی دستاش رو بستم و دهنش رو هم بستم انداختمش تو ماشین و بردمش
ا.ت: رسیدیم خونش یه کلبه کوچیک بود منو نشوند روی صندلی و دهنم رو باز کرد
تهیونگ: خوب خانوم کوچولو برای چی اومدی دنبال پیامی که برات فرستادم؟
ا.ت: نمیخواستم حرفی بزنم چرا منو آورد اینجا همون جا میتونست کارم رو تموم کنه
تهیونگ : جوابم رو وگرنه داداشت رو میکشم
۱۰ لایک تا پارت بعد🫰🏻🫰🏻
۱.۸k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.